يا حضرت علي اكبر(ع)
تپش نبض جهان از ضربان افتاده
به رويِ خاك نه يك تن كه جهان افتاده
يك طرف جسم كه نَه، سايه اي از جسم علي
در كنارش پدري گريه كنان افتاده
يك طرف پيكر بي جان و كمي آن سو تر
سپر و نيزه و شمشير و كمان افتاده
برگ ريزانِ قدش طعنه به پائيز زده
هر طرف پيكرش از باد خزان افتاده
(شاعرش را نميشناسم)