loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 225 دوشنبه 15 آبان 1391 نظرات (0)

گوشه ی خیمه ای نشسته رباب

دارد امّن یجیب می خواند

زنده می ماند اصغرش یا نه ؟

مانده در برزخی ، نمی داند

 

رفت چندی قدم زد و آمد

آمد و گوشه ای دوباره نشست

می شد از چشم های او فهمید

که به قول حسین دل گرم است

 

زیر لب های تشنه اش می گفت

با دلی پر ز حس یک مادر

یا که تشنه دوباره می آید

یا که سیراب می شود اصغر

 

باورش هم نمی شد اینگونه

پاسخ یک سوال را بدهند

لحظه ای فکر هم نمی کرد او

که سه شعبه به حنجرش بزنند

 

همه دیدند روی دست پدر

چه بلائی سر علی آمد

همه دیدند تیر حرمله را

همه دیدند دست و پا می زد

 

کم کمک روی خاک می بارید

اشک سرخ فرشته های خدا

همه دیدند زیر بال عبا

پدری می بَرَد پرستو را

 

به گمانم که روی پیشانیش

عرق شرم را همه دیدند

عده ای بغضشان گلوگیر و

عدّه ای کف زدند و خندیدند

 

آمد آرام پشت یک خیمه

تا که قبری برای او بکند

مادر آمد دوباره یک بوسه

بر سپیدی حنجرش بزند

شاعر : وحید محمدی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 416
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 5,183
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 64
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 8,584
  • بازدید ماه : 15,911
  • بازدید سال : 390,711
  • بازدید کلی : 22,637,672