دوباره جمعه اومد، ولی آقام نیومد ازهجرروی ماهت، صبرهمه سراومد
آقا دلم گرفته، ازدست این زمونه برای دیدن تو، هی می گیره بهونه
یابن الحسن کجایی داد ازغم جدایی(2)
از آسمون قلبم، بارون اشک می باره دیگه زدوری تو، صبر وقرار نداره
دلبر من توهستی، توی دلم نشستی گره باعشق نازت، به قلب من تو بستی
یابن الحسن کجایی داد ازغم جدایی(2)
بذارکه من گدای، در خونت بمونم تا جون دارم همیشه اسم تو رو بخونم
آقا منو دعاکن، برای خود سوا کن این دل مضطرم رو، راهی کربلا کن
یابن الحسن کجایی داد ازغم جدایی(2)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت