loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 2293 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

غروب بود و زنی بی قرار ، تنها بود

زنی ز داغ برادر فکار ، تنها بود

 

غروب بود و زمین سرخ بود و باد سیاه

زنی حزینه و بی غمگسار ، تنها بود

 

غروب بود و غم خیمه ای بدون عمود

و زینبی که در آن گیر و دار ، تنها بود

 

غروب بود و سپاهی شهید و یک زینب

شود به محمل خود تا سوار ، تنها بود

 

غروب بود و علمدار خفته و زینب

کنار خیمه ی بی پاسدار ، تنها بود

 

غروب بود و برادر به مقتل و زینب

کنار آن بَدنِ بی مزار ، تنها بود

 

غروب بود و طناب و اسیری و زینب

غریب و خسته و چشم انتظار ، تنها بود

 

غروب بود و رُباب و صدای لالایی

کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود

 

خلاصه این همه غم بود و زینب کبری

میان لشکری از نیزه دار ، تنها بود...

 شاعر: محمد ناصري

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 56
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 848
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,243
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,644
  • بازدید ماه : 19,971
  • بازدید سال : 394,771
  • بازدید کلی : 22,641,732