loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 169 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)
افسری با دست ِ سنگینش حوالی غروب

زیرپلکم یک کبودستان بنفشه کاشته

می کشانم خویش را برخاک ِ صحرا ای پدر

استخوان ساق ِ پای ِ من ترک برداشته

***
گیسوانم سوره های کوفی آوارگیست

جلد قرآنش به دست بی وضوی کافریست

کاش معجربیشترآورده بودم کربلا

غصه ی اهل ِ خیامت، غصه ی بی معجریست

***

چکمه ای بی رحم تا چشم عمو را دوردید

بی هوا آمد سرطفل یتیمت داد زد

تازه فهمیدم چرا مادربزرگم زود مُرد!

عمه ام با لحن زهرا کربلا فریاد زد

***

سیلی وسوزعطش سوی دو چشمم را گرفت

پنجه ی بغضی گلویم را فشرده ای پدر

کاملاً واضح نمی بینم، ولی انگار که

چادرهردختری را باد برده ای پدر

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 47
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 543
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 7,014
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 74
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 10,415
  • بازدید ماه : 17,742
  • بازدید سال : 392,542
  • بازدید کلی : 22,639,503