loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 151 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

میچکد خون از لب و این چهره ی نیلی پدر

میخورم از هر طرف یک ضربه ی سیلی پدر

با دوپای کوچکم بر خار و خس آواره ام

میخورد هر لحظه دستی روی گوش ِ پاره ام

روی نیزه دیدنت با من نمی دانی چه کرد!

لمس یک طوفان چه با رویای کال غنچه کرد

پای نیزه سوت و طبل و هلهله بود و سرود!

مرده بودم از همان آغاز اگر عمه نبود

بی تو لبخند از لبان زخمی ام آهسته پر!

مثل یک بازی بگو گنجشک خیسِ خسته پر!

خسته ام حالا که از یک شهر سیلی خورده ام

از تمام سنگ های کوفه هم آزرده ام ...

با خودت من را ببر نزد علیِ اصغرت

آخر ای بابا برایش جام آب آورده ام!

شاعر: فاطمه نورعلیزاده

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 822
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 8,938
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,339
  • بازدید ماه : 19,666
  • بازدید سال : 394,466
  • بازدید کلی : 22,641,427