تعداد بازدید : 2796
|
نویسنده |
پیام |
khadem
ارسالها: | 1291 |
عضویت: | 24 /10 /1390 |
تشکر کرده: | 1 |
تشکر شده: | 77 |
|
متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- میثم مطیعی
![تصویر: http://s5.picofile.com/file/8151927242/farhangnews_53593_165068_1414412087_600_x_400_.jpg تصویر: http://s5.picofile.com/file/8151927242/farhangnews_53593_165068_1414412087_600_x_400_.jpg](http://s5.picofile.com/file/8151927242/farhangnews_53593_165068_1414412087_600_x_400_.jpg) ابن فتّال نیشابوری در روضة الواعظین نوشته: وقتی بی بی رحلت كرد، فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَةِ صَیْحَةً وَاحِدَةً مردم نامرد مدینه شروع كردند شیون كردن وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ فِی دَارِهَا زن های بنی هاشم اومدند خونه ی بی بی فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً آنچنان ناله زدند،آنچنان شیون میكردندكَادَتِ الْمَدِینَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ نزدیك بود مدینه به لرزه در بیاد، هی صدا می زدند: وَ هُنَّ یَقُلْنَ یَا سَیِّدَتَاهْ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ علی هم نشسته،مردها اومدند خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْكِیَانِ امام حسن و امام حسین مقابل پدر نشسته اند گریه میكنند، فَبَكَى النَّاسُ لِبُكَائِهِمَا... مردم از گریه ی این دو گریه میكردند، \"تا حالا كجا بودید،مردم مدینه،نمی دونم شاید امیرالمؤمنین نگاه می كرد،بعضی از این چهره ها آشنا بود،اینها رو دیده بود،پشت در خونه دیده بود،بعضی ها هیزم می آوردند،الان اومدید گریه میكنید؟كوفه هم همین جور بود،همونهایی كه نامه نوشتند،وقتی زینب شروع كرد حرف زدن،دید دارند گریه میكنند،زین العابدین فرمود أتبكون؟گریه می كنید؟ مَنَ الَذْی قَتَلَنا؟ كی مارو كشت؟\" حالا مردم نشستند،جنازه بیرون بیآد ،نماز بخونند،آقا ابوذر رو فرستاد، اومد بین مردم،صدا زد: اِنْصَرِفُوا همه ی شما برید فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ فعلاً جنازه بیرون نمی آد،بلند شید برید، گذشت،ساعت ها گذشت فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ وقتی همه خوابیدند،دل شب شد أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (ع) وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ خواص و یاران اومدند ،جنازه رو بیرون آوردند صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ نماز خوندند،به خاك سپردند،وقتی كار دفن تمام شد، وقتی علی شروع كرد با پیغمبر حرف زدن،دیدن هنوز علی داره ادامه میده وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا داره بازم قبر میكنه،داره قبر و صاف میكنه،یه وقت نیان نبش قبر كنند.آخه چند روز بعد تصمیم گرفتند.گفتند: والله لننبشن قبرها. نبش قبر میكنیم نماز میخونیم. متن كامل این سند در ادامه مطلب دانلود روضه![](http://mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/103.gif) منبع: روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج1، ص: 150-151 ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَةِ صَیْحَةً وَاحِدَةً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ فِی دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً كَادَتِ الْمَدِینَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ یَا سَیِّدَتَاهْ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْكِیَانِ فَبَكَى النَّاسُ لِبُكَائِهِمَا... وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَةُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَةُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا و قال بعضهم من الخواص قبرها سوی مع الأرض مستویا فمسحها مسحا سواء مع الأرض حتى لا یعرف أحد موضعه ترجمه: در این هنگام فاطمه كه درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت كرد. همه مردم مدینه بانگ شیون برداشتند و زنان مدینه در خانه فاطمه جمع شدند و چنان بانگ شیون برداشتند كه نزدیك بود مدینه به لرزه درآید، و مىگفتند: اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا! و مردان هم به حضور على رسیدند كه نشسته بود و حسن و حسین هم جلو پدر نشسته بودند و مىگریستند و مردم از گریه آن دو مىگریستند. مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند كه جنازه را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابو ذر از درون خانه بیرون آمد و گفت: بروید كه بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا (ص) به تأخیر افتاد. مردم برخاستند و رفتند و چون شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، على و حسن و حسین علیهم السلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابو ذر و سلمان و بریده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على (ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاك سپردند و على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه (ع) صورت هفت گور دیگر هم پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود. برخى از خواص اصحاب على (ع) نقل كردهاند كه على (ع) آرامگاه فاطمه (ع) را با سطح زمین یكسان و صاف قرار داد و آن را با ماله هموار و صاف فرمود، آنچنان كه كسى جاى آن را نشناسد
|
|
دوشنبه 29 دی 1393 - 13:47 |
|
mshahveh
![](/weblog/file/forum/temp01/member.png)
ارسالها: | 1 |
عضویت: | 13 /12 /1393 |
|
آجرک الله
من از مطیعان حاج میثم مطیعی هستم خدا حفظشون کنه
|
|
چهارشنبه 13 اسفند 1393 - 15:34 |
|
تازه سازي پاسخ ها
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.