::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 1390
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
زندگی نامه علامه محمد تقى مجلسی(رحمه الله علیه)

علامه محمد تقى مجلسی(رحمه الله علیه)

متوفاى ۱۰۷۰ ق.

تولد

محمد تقى در سال ۱۰۰۳ ق. در شهر بزرگ و زیباى اصفهان پایتخت صفویه،‌چشم به دنیا گشود. به مبارکى نهمین امام معصوم (علیه‌آلسلام) او را محمد تقى نام نهادند. آواى اذان و اقامه اولین کلماتى بود که در گوش او طنین افکند. بدین گونه آغاز زندگى او با نواى توحید و رسالت قرین شد.

کودکى محمد تقى در محیطى آکنده از صفا و عشق به دین و پیشوایان دین سپرى شد. از همین روفطرت خداجوى او مجال رشد یافت و احساسات و عواطفش با حب آل محمد (صلى الله علیه و آله) شکل گرفت. پدرش ملا على مجلسى فاضلی دانش دوست بود خود از راویان احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) به شمار می‌آمد. ذوق و قریحه شعر گویى او شهرت داشت و به «مجلسی» تخلص می­کرد و گویا از همین رو، مجلسى نام گرفته بود.[۱]

کودکی

مولا على مجلسى از همان اوان کودکى محمد تقی، اعتقادات و مبانى دینى را به او تعلیم می‌داد؛ از خدا و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) ، از معاد و دوزخ و بهشت برایش – سخن می‌گفت. نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبى می‌برد. محمد تقى نیز به دین و مسائل دینى علاقه نشان می‌داد و آن گونه که خود نقل کرده است کودکان را با آیات قرآن و روایات، به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى زشت فرا می‌خواند. براى همین در حلقه بازى کودکان رفتار او بیشتر به بزرگان می‌نمود تا کودکان. این صفاى روحى و علاقه مذهبى بعدها در شخصیت و زندگى او تجلیات بارزترى یافت و محمد تقى را در راه تحصیل علوم و معارف الهى قرار داد. وجود عالم بزرگى چون درویش محمد عاملی، پدر بزرگ مادرى او در میان بستگان محمد تقى در شوق او به تحصیل معارف اسلامى نقش بسیارى داشت و نیز وجود بزرگانى چون حافظ ابونعیم اصفهانى (متوفاى ۴۰۳ ق.) در بین نیاکان او همت و علاقه او را به قدم نهادن در راه آنان می‌افزود.

می‌توان گفت نخستین کلاس درس او خانه بود. چرا که در خانواده‌اى فرهیخته و دوستدار علم رشد می‌یافت.

تحصیل

گامهاى بعدى و دانش را تحت نظر پدرش استوارتر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایى پدرش به درس علّامه مولا عبدالله شوشترى (یکى از علماى بزرگ حوزه اصفهان) راه یافت.

علّامه مولا عبدالله شوشترى از تربیت یافتگان حوزه نجف بود که پس از طى مراحل عالى علمى به اصفهان مهاجرت و در آنجا اقامت کرده بود. محمد تقى سالها همراه این استاد بود و فقه، حدیث، اصول فقه، کلام و تفسیر را نزد وى آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را بیشتر مدیون او بود. خود سالها بعد در این باره می‌نویسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وى علّامه‌اى محقق و دقیق و زاهدى عابد و با ورع بود. بیشتر مطالب این کتاب (روضه المتقین که کتابى روایى است) از افادات اوست …»

می‌توان گفت که نشر فقه و حدیث در آن دوران در اصفهان به وسیله او صورت گرفت.[۲] پس از وفات استاد در سال ۱۰۲۱ ق. نزد فرزند او مولا حسنعلى شوشتری، که او نیز از علماى برجسته و استاد بسیارى از مشاهیر حوزه اصفهان بود، به تحصیل پرداخت.

همزمان دوران تحصیل نزد علّامه عبدالله شوشترى به درس دانشور دیگرى راه یافت و در نفس و وجود خویش سفرى را آغاز نمود. این سیر انفسى به راهنمایى سالک و عارفى وارسته، فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایی» آغاز شد.

از سالهاى آغازین تحصیل، نسبت به عرفان جذبه‌اى شدید در محمد تقى وجود داشت. حس می‌کرد که فقه اصول و علوم متداول مدرسه‌اى عطش جانش را فرو نمی‌نشاند. شاید در سنین بلوغ این احساس در او شکل گرفته بود،‌اما همان گونه که مقتضاى این سنین است آن احساس مبهم و درک خام را نمی‌توانست براى خود تبیین کند و با دیگران به وضوح درباره‌اش سخن بگوید. اما اینکه «چه کند و از کجا آغاز کند؟» براى او به مراتب مجهولتر بود. ولى پس از آشنایى با شیخ بهایى و حضور در درس وى گمشده خود را یافت.

بهاءالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایى در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان به شمار می‌رفت. جامعیت او در علوم مختلف شگتف آور بود. به طورى که بر بیشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تألیف بود. مجلسى بعدها درباره این استادش می‌نویسد: «او بلند مرتبه و والامقام بود و حافظه‌اى سرشار داشت. من کسى را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندى مرتبه ندیده‌ام.»[۳]

تواضع و آزادمنشى او در برابر شاگردان خویش، حتى کسانى چون محمد تقى جوان، بر جذابیت و محبوبیت او نزد محمد تقى افزده بود. محمد تقى مجلسى خود نقل می‌کند آن هنگام که هنوز بالغ نشده بود در درس شیخ بر او اشکالى علمى وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه گفتار محمد تقى را حق یافت از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تأیید کرد[۴].

آنچه که محمد تقى مجلسى را بیش از همه مجذوب شیخ بهایى کرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعی، سیر و سلوک روحانى و زهد و قناعت آن عارف و فقیه پر آوازه بود. از این رو همراهى محمد تقى مجلسى با شیخ از ابتداى دوران تحصیل – از سنین نوجوانى – تا اواخر عمر شیخ ادامه داشت.

وى علاوه بر آن از مجلس درس علماى دیگرى همچون میرفندرسکی، قاضى ابوالسرور،‌امیر اسحاق استر آبادی، شیخ عبدالله بن جابر عاملى (پسر عمه‌اش) ملا محمد قاسم عاملى (دایی‌اش) نیز بهره برده است.

هجرت به نجف

سال ۱۳۰۴ ق. آنگاه که سى و یک بهار از عمر مجلسى می‌گذشت فصل دیگرى در زندگى او باید آغاز می‌شد؛ فصل استقلال علمی، و ثمر دادن. اما او در آن سالها سوداى دیگرى در سر داشت؛ سوداى خلوت گزیدن و سیر و سلوک. از نظر او هنوز راه بسیارى مانده بود که باید طى می‌شد. سفرى از خویش و درنوردیدن خود و خواسته‌هاى لجام گسیخته خود. عزم مجلسى بر چنین سفرى بود. گرچه از سالها قبل این سفر براى وى آغاز شده بود اما گویى سفر به نجف، که سفرى در بعد مکانى بود، به سیر روحى او گستره تازه‌اى می‌داد.

نجف، شهر على (علیه‌السلام) بستر رویش علوم و معارف اسلامى بود و فضاى آن از وجود بارگاه آن حضرت،طهارت و صفاى خاصى داشت. خاکى مقدس و فضایى ملکوتی! نجف علاوه بر آنکه در آن زمان یکى از حوزه‌هاى معروف و معتبر شیعه بود، پیکر مقدس سرور پرهیزکاران عالم و اسوه زاهدان را در خود جاى داده بود.

اکنون محمد تقى در کار بارگاه سید اوصیا و پدر ائمه (علیهم‌السلام) از عنایتهاى آن بزرگ بهره‌مند می‌شد. خود درباره آن دوران می‌گوید: « در حوالى روضه مقدس – در مقام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) – شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به برکت مولاى ما – که درود‌هاى خدا بر او باد – بابهاى مکاشفه را که عقلهاى ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روى من گشود.»[۵]

در آن دوران خوش و وجدآور که وراى خوشى و نشاط‌هاى مادى است، مجلسى درس و بحث و قلم را کنار نگذاشت؛ چرا که کلام معصوم را چیزى خارج از آن حیطه و بی‌ارتباط با آن نمی‌دانست. در نجف از «سید شرف الدین على شولستانی» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهره برد و در ۳۳ سالگى به کسب اجازه از او نائل شد[۶].

بازگشت به اصفهان

دوران اقامت مجلسى در نجف را باید حد فاصل دو مرحلّه متمایز زندگانى او دانست. در پایان این دوران ، او همتى فراتر از خود یافته بود و می‌خواست که رسالت خود را در هدایت و ارشاد مردم نیز به انجام برساند. اکنون رؤیاى صادق، که یکى از راه‌هاى الهام از عالم غیب به انسان است، براى او راه می‌گشود. در خواب على (علیه‌السلام) را دید که به او می‌فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانى می‌کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام (علیه‌السلام) فرمود که وجود او در اصفهان برای هدایت مردم مفید‌تر است. پس از آن مجلسى به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.

از خدمات علمى در این دوران نوشتن شرحى بر صحیفه سجادیه بود. «وى در مقابله تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیارى کرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشى بیرون آمد.»[۷]

به سوى حدیث

احادیث و گفتار معصومین (علیهم‌السلام) براى محمد تقى مجلسى ارزشى والا و بی‌‍حساب داشت. چرا که او تهذیب نفس و رشد و ارتقاى روحى را که برنامه زندگی‌اش بود، با راهنمایى و هدایت معصومین (علیهم‌السلام) میسر می‌دانست و معتقد بود که سیر و سلوک صوفى مآبانه‌اى که بدون هدایت و حب اهل بیت صورت گیرد رساننده به حق تعالى و مقرب به ذات احدى نیست. از سوى دیگر او در آداب و اعمالى که در سیر و سلوک روحى باید مراعات شود، سخت پاى بند به پیروى از دستورها و احکام دینى بود. او اعتقاد داشت که : «با فقه است که سعادت ابدى و کمالات همیشگى حاصل می‌گردد.»[۸]

پیشتر تصمیم داشت که به شرح و تفسیر روایات معصومین (علیهم‌السلام) بپردازد. لیکن چون کارى عظیم بود، در خود این جرأت را نمی‌یافت.[۹] تا اینکه زمانى به بیمارى سختى دچار شد به طورى که تا چند قدمى مرگ رفت. در بستر همان بیمارى رؤیاهایى چند دید که از یافتن زندگى دوباره و شروع مرحلّه‌‌اى جدید در زندگی‌اش حکایت می‌کرد. از آنجا که مجلسى از سالهاى نخست، عمرش را با تهذیب نفس، صفای قلوب و خلوص نیت سپرى کرده بود، رؤیاهاى صادق بسیارى برایش رخ می‌داد و با این الهام غیبی، که در بیانات ائمه (علیهم‌السلام) جزئى از نبوت شمرده شده، در طول زندگى خود راه می‌گشود. [۱۰]

مجلسى در رؤیا به دست ائمه (علیهم‌السلام) شفا یافت و در رؤیایى دیگر از غذا و میوه‌هاى بهشتى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) برایش فرستاده بود، خورد. خود می‌گوید: «پس از آنکه از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر کردم. گویى به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم.»[۱۱]

از آن زمان تألیف پیرامون حدیث و کتب روایى در زندگى ملا محمد تقى مجلسى آغاز شد و تا پایان عمر همچون شاخصى پر ارج در فعالیت‌هاى علمی‌اش، ادامه یافت. تألیفاتى چون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین (علیهم‌السلام) «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همام» به زبان فارسی، «الاحیاء الاحادیث» که شرحى است ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسى و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحبقرانی» که شرحى است فارسى بر «من لا یحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضه المتقین» که شرحى است بر کتاب «من لا یحضره الفقیه.»[۱۲]

کتاب «من لا یحضره الفقیه» یکى از کتب چهارگانه روایى معتبر شیعه است که حاوى روایات فقهى می‌باشد و به قلم شیخ صدوق (متوفى ۳۸۱ ق.) جمع آورى و تدوین شده است این کتاب همچون دیگر کتب اربعه، از متون اصلى روایی است که از زمان تدوین آن، مورد مراجعه و توجه علماى شیعه بوده، به طورى که بیش از هیجده شرح و تعلیقه بر آن نوشته شده است[۱۳].

«روضه المتقین» ملا محمد تقى مجلسى یکى از بهترین شرح‌هاى نوشته شده بر این کتاب بوده و بارها به چاپ رسیده است. چاپ جدید آن در چهارده جلد و به نحوى مطلوب منتشر شده است. روضه المتقین همچنانکه مجلسى خود در آخر کتاب می‌گوید عصاره دانش و معلومات فقهی، اصولى و کلامى او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق می‌باشد[۱۴].

آن عالم و محدث گرانقدر در روضه‌المتقین، علاوه بر تصحیح من لا یحضره الفقیه،‌که به گفته وى در آن زمان نسخه‌هاى پر غلط داشته، به مقابله این کتاب با دیگر کتب چهارگانه روایى پرداخته و هر جا که روایتى با سند ضعیف ذکر شده، آن را با نقل روایتى با سند قوى از سه کتاب دیگر تکمیل و جبران کرده است. در این کتاب به مقتضاى روایات، مطالب سودمندى از سوى شارح آورده شده و نه تنها در زمینه فقه و احکام عملی، بلکه در دیگر زمینه‌ها از جمله بحث‌هاى رجالی، ادبی، کلامى وعرفانی، نیز سخن گفته شده است. تدوین چنین کتاب ارزشمندى به احاطه و تسلط بر بسیارى از علوم، از جمله: لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسیر و کلام، نیاز داشته که خود نمایانگر وسعت و وفور علم مؤلف آن می‌باشد.

بر کرسى تدریس

از سال ۱۰۴۰ ق. به قعد، نسل جدیدى از علما در حوزه اصفهان ظهور کردند. بزرگانى چون شیخ بهایى (متوفى ۱۰۳۰ ق.) و میرداماد (متوفى ۱۰۴۱ ق.) در کهولت در گذشته بودند و کم کم نسل‌ دیگرى از فقها جاى آنها را می‌گرفتند. ملا محمد تقى مجلسى از زمره آنان بود.

مجلسى در آن دوران از مدرسان ممتاز حدیث و فقه در حوزه معتبر اصفهان به شمار می‌رفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت[۱۵]. او هر روز در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته،‌جمع زیادى از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت (علیهم‌السلام) در محضر درسش حاضر می‌شدند .

نام برخى از بزرگانى که شاگرد ملا محمد تقى مجلسى بوده یا تنها اجازه نقل حدیث از وى داشته‌اند از این قرار است:

علّامه محمد باقر مجلسی، سید عبدالحسین خاتون آبادی، محقق خوانساری، سید نعمت الله جزایری، ملا میرزاى شیروانی، ملا محمد صالح مازندرانی، ملا محمد صادق کرباسی، سید شرف الدین على گلستانه، ملا عیز الله و ملا عبدالله مجلسی، میرزا ابراهیم اردکانى یزدی، مولا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانی، بدرالدین بن احمد عاملى و میرزا تاج الدین گلستانه.‌[۱۶]

منزلگاه روشنی

علّامه محمد تقى مجلسى علاوه بر آنکه در جامعه فردى فعال و مؤثر بود در خانه نیز شخصیتى تأثیرگذار بر فرزندانش بود، به طورى که پسرانش همگى در راه تحصیل قدم گذاشته، از علماى عصر خود گشتند. دامادهاى مجلسی،‌ملا محمد صالح مازندرانی، ملا محمد على استرآبادی، ملا میرزاى شیروانى و میرزا کمال الدین فسایی، نیز همه از علماى آن دوران بودند و فرزندان و نوادگانشان سلسله بزرگ و ارجمندى از علما و فقهاى شیعه را به وجود آوردند. پسران او ملا عبدالله مجلسى و علّامه محمد باقر مجلسى فرزند کوچک، همه نزد پدر و اساتید بزرگ تحصیل نمودند و از علماى زمان خود به شمار می‌آمدند. در میان پسران او علّامه محمد باقر مجلسى معروف به «علّامه مجلسی» مؤلف بحارالانوار، از همه شاخص‌تر بود. وى از بزرگترین شخصیتهاى خاندان مجلسى و تاریخ تشیع است.

به سوى ابدیت

فقیه و محدث گرانقدر، ملا محمد تقى مجلسى در یازدهم شعبان سال ۱۰۷۰ ق. در اصفهان رحلت نمود وپیکرش در همان شهر به خاک سپرده شد[۱۷]. وفات او ضایعه‌اى بزرگ براى حوزه‌هاى دینی، خصوصاً حوزه بزرگ اصفهان، به شمار می‌آمد. چرا که اصفهان یکى از بهترین استادان حدیث را از دست داده بود.

اما دست پروردگان محضر فیض و افاده او راهش را ادامه دادند و راه او که در تهذیب نفس و احیاى حدیث سعى بلیغى روا داشت، با شاگردانش خصوصا علّامه محمد باقر مجلسی، ادامه یافت و عصر بازگشت به حدیث و تعبد تجلى بارزتر و رونق بیشترى یافت.

وصایا و سفارشها

ملا محمد تقی مجلسى (ره) در اجازه‌نامه‌اى که در سالهاى آخرین عمر براى فرزندش علّامه محمد باقر مجلسی، نوشت راه او را که ادامه راه خودش بود براى وى چنین ترسیم کرد:

«پس به درستى که من،‌او و نفس خطاکار خود را به تقواى خداى تبارک و تعالى وصیت می‌کنم؛ که آن وصیت خداى تعالى به انسانهاى اولین و آخرین است. و ا ینکه مراقبت خود را بذل کند و اخلاص در علم وعمل داشته باشد که: به درستى مردم همگى هلاک می‌شوند، مگر عالمان. و عالمان همگى هلاک می‌شوند، مگر عاملان به علم خود. و عاملان همگى هلاک می‌شوند، مگر مخلصان. و مخلصان نیز در معرض خطرى بزرگ قرار دارند. و اینکه در هر روز جزئى از قرآن عظیم را با تدبر و تفکر بخواند. در هر روز وصیت مولاى ما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به فرزندش امام حسن (علیه‌السلام) سرور جوانان بهشت را که در نهج البلاغه ذکر شده، ملاحظه نماید و به آن و دیگر وصایاى آن حضرت وائمه معصومین – صلوات الله علیهم اجمعین – عمل نماید. ریاضت و جهاد با نفس را ترک نکند که خداى تعالى فرموده: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین[۱۸]؛ و کسانى که در راه ما مجاهده کردند، به یقین ما آنان را به راه‌هاى خود هدایت می‌کنیم و به درستى که خداوند با احسان کنندگان است. »

و بر اوست که در اخبارى که درباره اخلاق شایسته و رفتار ناپسند وارد شده، تدبر نماید، و از ناپسند آن اجتناب کند و بر اوست که به دعا مداومت داشته باشد و از خداى تعالى بخواهد که او را از اولیایش قرار دهد؛ آنان که خوفى برایشان نیست و محزون نمی‌گردند … .» [۱۹]

--------------------------------------------------------------------------------

[۱] - مرآه الاحوال، نقل از بحارالانوار: محمد باقر مجلسی، ج ۱۰۲، ص ۱۰۵.

[۲] - روضه‌المتقین: محمد تقی مجلسی، ج ۱۴،‌ص ۳۸۲.

[۳] - بحارالانوار: ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.

[۴] - مرحوم محمد تقی مجلسی خود نقل می‌کند آن هنگام که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، در درس شیخ، بر او اشکالی علمی وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه حرف مجلسی را حق یافت از نظر خود دست برداشت و گفته محمد تقی را در حضور شاگردان تأیید نمود. (روضه المتقین: ج ۱۴، ص ۴۰۴.).

[۵] - بحارالانوار: ج ۱۰۲، ص ۱۱۳.

[۶] - این اجازه نامه در بحارالانوار: ج ۱۰۷، ص ۳۲-۳۷ آمده است.

[۷] - روضات الجنات: محمد باقر خوانساری، ج ۲، ص ۱۱۹.

[۸] - قصص العلماء: میرزا محمد تنکابنی، ص ۲۱۴. اجازه نامه ملا محمد تقی مجلسی به فرزندش مجمد باقر مجلسی.

[۹] - روضه‌المتقین: ج ۱۴، ص ۴۳۴.

[۱۰] - درباره رویا میتوانید به کتاب هزار و یک نکته، نوشته استاد آیت الله حسن زاده آملی، ص ۱۹-۲۳ مراجعه کنید.

[۱۱] - روضه المتقین: ج ۱۴، ص ۴۳۴ و ۴۳۵.

[۱۲] - کتاب «من لا یحضره الفقیه» از نظر زمان تألیف، دومین کتاب از چهار کتاب عمده روایی شیعه است. سه کتاب دیگر: «کافی» تألیف شیخ کلینی(ره) (متوفی ۳۲۹ ق.) ، «استبصار» و «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسی (ره) (م ۴۶۰ ق.) می‌باشند.

[۱۳] - مشخصات آنها در الذریعه‚ آقا بزرگ تهرانی، ج ۶، ص ۲۲۳ و ۲۲۴ و ج ۱۴، ص ۹۴ ذکرشده است.

[۱۴] - روضه الجنات: ج ۱۴، ص ۵۰۵.

[۱۵] - این مطلب از چند اجازه نامه که برای تنی چند از شاگردانش صادر کرده‚ معلوم است. ر.ک. بحارالانوار‚ ج ۱۰۷‚‌اجازه‌ نامه‌های محمد تقی مجلسی؛ روضات الجنات: ج ۲، ص ۱۲۳.

[۱۶] - فهرست نام آنان و تاریخ اخذ اجازه نامه‌ها در کتاب زندگی‌نامه علّامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی: ج ۲، ص ۳۸۸ به بعد به طور تفصیلی آمده است.

[۱۷] - جامع الرواه: محمد بن علی اردبیلی، ج ۲، ص ۸۲، به نقل از علّامه محمد باقر مجلسی.

[۱۸] - سوره عنکبوت‚ آیه ۶۹.

[۱۹] - قصص العلماء: ص ۲۲۸. اشاره به آیه قرآن است : «الا ان اولیاء‌الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» .

منبع:http://bazmeashk.blogfa.com/post/117

جمعه 27 مرداد 1391 - 09:09
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !