::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 194
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
زندگی نامه شهید ثانى (رحمه الله علیه)

شهید ثانى (رحمه الله علیه)

متوفاى ۹۶۶ ق.

ولادت

زین الدین بن على بن احمد عاملى معروف به «شهید ثانی» از بزرگترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجرى است. وى در سال ۹۱۱ ق. در شهرک «جبع» در جنوب لبنان دیده به جهان گشود. پدر وى «نورالدین علی» مردى فاضل و از عالمان با فضیلت جبل عامل بود.

خاندان فضیلت

بسیارى از نیاکان و دودمان شهید ثانى در زمره دانشمندان و عالمان شیعى بوده, از بزرگان علم و ادب به شمار می‌روند. به همین سبب است که خاندان شهید ثانى به «سلسله الذهب» یعنى زنجیره‌هاى طلایى معروف گردیده‌اند. شیخ حسن فرزند شهید از دانشمندان بزرگ شیعه و مؤلف کتاب معروف «معالم الاصول» در اصول فقه است که در این زمان نیز از کتب درسى حوزه هاى علمیه به شمار می‌رود.

دانشمند و فقیه معروف «سید محمد على عاملی» نوه دخترى شهید ثانى است. کتاب «مدارک» وى از کتب معتبر فقهى و از اهمیت بالایى برخوردار است. فرزند و نوه شهید ثانى به موجب اهمیت این دو کتاب, در حوزه هاى علمیه با عنوان «صاحب معالم» و «صاحب مدارک» نام برده می‌شوند.

از دودمان شهید ثانى دانشمندانى بزرگ و چهره‌هایى نورانى برخاسته و خدمات بزرگ و ارزنده اى به اسلام و فرهنگ اسلامى نموده اند کسانى که در زمان ما از شهرتى جهانى برخوردار بوده‌ و برخى از آنان همچون خود «شهید ثانی» سرانجام در راه مکتب تشیع و عشق به خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله) جان بر سر اهداف وآرمان هاى اسلامى خود نهاده و شربت شهادت نوشیده اند. شهید سید محمد باقر صدر و خواهر شهیدش «بنت الهدی» و امام موسى صدر از آخرین گلهاى سرخ این باغ سرسبز شهادت بودند.[۱]

آغاز تحصیلات

شهیده ثانى در نه سالگى پس از آنکه روخوانى قرآن مجید را فراگرفت تحصیلات خود را آغاز کرد. نخستین معلم وى پدرش على بن احمد عاملى بود که شهید, ادبیات عرب و کتاب‌هاى «مختصر النافع» تألیف محقق حلى و «اللمعه الدمشقیه» از محمد بن مکى «شهید اول» و برخى کتابهاى دیگر را از محضر وى فراگرفت. اما افسوس که وى در حساسترین دوران زندگى خود پدر را از دست داد و در حالى که بیش از چهارده بهار از زندگانى خود را پشت سر نگذاشته بود در سال ۹۲۵ ق. به سوگ پدر نشست و براى همیشه از داشتن چنان استاد و پدرى دلسوز ومهربان محروم گشت.

بى شک اندوهى گران و غمى جانکاه بر قلب زین الدین نوجوان نشست و روح حساس وى را به سختى آزرد اما عزم راسخ و اراده پولادین او را در راه تحصیل هرگز سست نکرد. او مصمم و استوار در این راه به پیش می‌رفت و غم از دست دادن پدر را با کار و تلاش بیشتر فراموش می‌کرد و جاى خالى او را با احساس تکلیف و مسؤلیت بیشتر نسبت به مادر و بستگان خود پر می‌نمود.

در روستاى میس

شهید پس از درگذشت پدر بزرگوارش براى ادامه تحصیل به روستاى «میس» واقع در جبل عامل رفت زیرا در آنجا دانشمند و محققى بزرگوار به نام «شیخ على بن عبدالعالى میسی» زندگى می‌کرد که در ضمن شوهر خاله او بود و بنابراین وى با آسودگى بیشترى می‌توانست در آنجا از محضر آن عالم روحانى استفاده کند.

شهید ثانى مدت هشت سال در «میس» به سر برد و در این مدت کتابهاى «شرایع الاسلام» محقق حلى و «ارشاد الاذهان» علّامه حلى و «قواعد» شهید اول (محمد بن مکی) را که همه آنها در موضوع فقه است, از محضر استاد نامبرده فراگرفت.

سال ۹۳۳ قمرى شهید ثانى جوانى ۲۲ ساله بود. هشت سال بود که با جدیت تمام و کوشش شبانه روزى و خستگى ناپذیر,‌نزد شوهر خاله خود به تحصیل اشتغال داشت و در این مدت از دانشى وسیع و علومى سرشار برخوردار گردیده بود. در همین ایام با دختر خاله خود که دختر استادش على بن عبدالعالى بود ازدواج کرد و زندگى مشترک خویش را آغاز نمود.

بازگشت

شهید ثانى پس از سفرهاى علمى و زیارتى خود به شهر هاى دمشق, قاهره, مکه و مدینه که دو ساله به طول انجامید, سرانجام در سال ۹۴۴ ق به زادگاه خود «جبع» بازگشت. بازگشتى که کوله بارى از دانش و تجربه و معلومات و خرمنى از نور را به همراه داشت و شهید این همه را به مدد توفیقات الهى و تلاشهاى خستگى ناپذیر خویش کسب کرده و براى هموطنان خود به ارمغان آورده بود. در این تاریخ آوازه دانش و مقام بلند شهید ثانى در بیشتر سرزمینهاى اسلامى پیچیده بود و مردم جبل عامل مشتاق دیدار با او بودند. بویژه مردم «جبع» که براى ورود او لحظه شمارى کرده, بی‌صبرانه در انتظار مقدم فقیه و پیشواى بزرگ و هموطن خود بودند و در آن روز استقبال باشکوهى از وى به عمل آوردند.

«ابن عودی» شاگر دانشمند شهیهد می‌نویسد: «بازگشت شهید ثانى به وطن مانند باران رحمتى بود که از آسمان نازل شده باشد. او با آمدن خود دلهاى مرده از جهل را با دانش وسیعى که اندوخته بود , زنده کرد. صاحبان علم و فضل دور او را گرفته, دانشمندان آن دیار همچون تشنگانى که بر سر چشمه پاک و زلالى رسیده باشند به سوى او هجوم آوردند تا جان و روح خویش را از سرچشمه پاک و زلال دانش گواراى وى سیراب سازند. گویى درهاى دانش پیش از آمدن شهید بسته بود و با آمدن او این درها گشوده گشت و بازار کساد دانش از نو رونق گرفت و فعالیت و جنب و جوش خویش را باز یافت. فروغ دانش و معنویت او همه جا را روشن ساخت و زنگار جهل و نادانى و بی‌خبرى را از دلها زدود.» [۲]

شاگردان

شهید همان طور که استادان زیادى داشته و از آنان بهره هاى فراوانى برده است شاگردان فراوانى نیز تربیت کرده واز آنچه خود در طول سالیان دراز و با سختیهاى فراوان آموخته , به دیگران نیز انتقال داده و کسان زیادى را از سرچشمه زلال دانش خویش سیراب ساخته است, تنى چند ازمعروف‌ترین شاگردان دانشمند و دست پروردگان وى بدین قرارند:

۱- سید نورالدین على عاملى جبعى (پدر صاحب مدارک که داماد شهید بوده است.)

۲- سید على حسینى عاملى جزینى (مشهور به صائغ)

۳- شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى عاملی

۴- محمد بن حسین ملقب به حر عاملى مشغرى (جد پدرى صاحب وسائل الشیعه)

۵- بهاءالدین محمد بن على عودى جزینى (معروف به ابن عودی)

جلوه‌هاى معنوى و اخلاقی

از سخنانى که دانشمندان بزرگ اسلامى در ستایش از مقام معنوى و اخلاقى «شهید ثانی» گفته و وى را ستوده اند به خوبى مقام و مرتبه والا و شخصیت عظیم علمی, اخلاقى و معنوى او معلوم می‌گردد و زندگینامه و تاریخ روشن و سراسر افتخار شهید نیز خودگواهى صادق بر این مطلب است.

«شهید ثانی» در اخلاق اسلامی, زهد و تقوا, طهارت و تعالى روح, دانش و حکمت واخلاص و پاکى نیت به درجه‌اى رسیده بود که به گفته بعضى از بزرگان تا مرز عصمت پیش رفته بود.[۳]

آن یگانه عصر فردى بسیار فروتن, خوش اخلاق و خوش برخورد بود به گونه اى که دیگران در همان دیدار و برخورد نخست شیفته اخلاق پیامبر گونه او می‌شدند و مهر و محبت او در دلهاى پاک و با صفا جاى می‌گرفت.

«شهید» در مجلس و جمع یاران, همانند پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بود. بى توجه به اینکه موضعى خاص را در جمع دوستان و دیگران به خود اختصاص دهد بالا و پایین مجلس براى او یکسان بود.

وى کارهاى شخصى وبسیارى از امور مربوط به اداره منزل را خود انجام مى داد و در این قبیل کارها دوست نمى داشت دیگرى او را یارى دهد و بار او را بر دوش کشد. حتى براى تهیه سوخت منزل, به صحرا و جنگل می‌رفت و هیزم و بوته‌هایى را جمع‌آورى کرده , براسترى مى نهاد و به خانه می‌برد. و این در زمانى بود که آن شهید بزرگوار در اوج شهرت علمى و موقعیت اجتماعى قرار داشت و از جایگاه محبوبیت اجتماعى ویژه‌اى برخوردار بود.

تألیفات

شهید ثانى نویسنده اى زبردست و بسیار پرکار بود و با اطلاعات علمى وسیعى که در علوم مختلف بویژه در فقه داشت توانست درمدت عمر کوتاه خود (۵۵ سال)آثار عملى بسیار ارزنده اى را در موضوعات مختلف به جامعه و فرهنگ اسلامى عرضه بدارد و بر میراث پربار اسلامى بیفزاید. شهید بیش از هفتاد کتاب و رساله در موضوعات گوناگون نوشته است که دو کتاب «شرح لمعه» و «مسالک» وى در فقه , و «منیه المرید» در اخلاق و تعلیم و تربیت از جمله مهمترین آنهاست.

کتاب هاى ذیل نیز از جمله آثار معروف وى می‌باشد:

اسرار الصلوه, البدایه فى الدریه, البدایه فى سبیل الهدایه, تمهید القواعد الاصولیه و العربیه, حاشیه ارشاد, حاشیه تمهید القواعد, حاشیه القواعد, حاشیه مختصر النافع, رساله فى صلاه الجمعه, روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان, کشف الریبه عن احکام الغیبه, مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و دهها اثر دیگر. [۴]

غروب آفتاب

شهادت شهید ثانى بنابر آنچه محدث بزرگ اسلامى شیخ حرّ عاملى در کتاب خود «امل الامل» آورده بود بدین صورت بوده است که : روزى دو نفر براى قضاوت و حل موضوعى که با هم اختلاف داشتند نزد شهید می‌روند و شهید ثانى – علیه الرحمه – هم نظر خود یعنى حکم شرعى و فقهى آن را بیان می‌نماید. روشن است که به قول معروف هیچ وقت دو نفر که به نزد قاضى رفته اند هر دو راضى برنمی‌گردند. بالاخره یکى حاکم و دیگرى محکوم می‌گردد. در اینجا فردى که قضاوت و حکم شهید علیه وى تمام شده بود با ناراحتى زیاد به سراغ قاضى شهر «صیدا» می‌رود که فردى بسیار متعصب وسیاه دل و از قاضیان دربارى به نام «معروف» بود. او در آنجا از شهید ثانى و نحوه قضاوت وى شکایت می‌کند. قاضى معروف هم مأمورى را براى دستگیرى شهید به جبع می‌فرستد اما او موفق به دستگیرى شهید نمی‌شود. از این سبب نامه‌اى به سلطان روم (عثمانی) می‌نویسد و درآن نامه یادآور می‌شود که در اینجا مردى شیعى مذهب پیدا شده و از مرام و مکتب تشیع تبیلغ می‌کند و مردم را گمراه می‌کند. سلطان سلیم هم مأمورى براى جلب و دستگیرى شهید به زادگاه او «جبع» می‌فرستد و از وى می‌خواهد تا شهید ثانى را زنده نزد وى ببرد. شهید ثانى پس از اطلاع از این موضوع صلاح می‌بیند مدتى از «جبع» دور شود و مخفیان زندگى کند. بنابراین به طور ناشناس به سوى مکه حرکت می‌کند اما مأموران در بین راه به وى دست می‌یابندو او را دستگیر می‌کنند و از وى می‌خواهند تا همراه آنها به اسلامبول (مرکز حکومت عثمانی) برود. شهید ثانى از مأموران درخواست می‌کند اجازه بدهند وى سفر ناتمام خود را به پایان برده, براى آخرین بار کعبه دلها و قبله آمال, خانه خدا را زیارت کند و حجهالودع خویش را به جاى آورد آنگاه همراه آنان به هر کجا می‌گویند برود. مأموران درخواست وى را پذیرفته, شهید , خانه خدا را زیارت می‌کند و بعد به سوى اسلامبول حرکت می‌کنند.

وقتى به دهکده اى به نام «بایزید» در نزدیکى قسطنطنیه (اسلامبول) می‌رسند. در بین راه پیش از آنکه وارد شهر شوند مردى به آنان برخورد مى کند و گویا با مأمور دستگیرى شهید سابقه آشنایى داشته است. او با مأمور درباره شهید گفتگو مى کند که کیست و چه کاره است و او را به کجا مى برد. آن مأمور هم ماجرا را براى وى بیان می‌کند. آن فرد شیطان صفت و دیو سیرت در گوش مأمور زمزمه می‌کند که اگر شهید ثانى را زنده به درگاه سلطان ببرد به موجب کوتاهى و سهل انگارى که نسبت به دستور سلطان داشته است (اجازه دادن به شهید براى زیارت خانه خدا) مؤاخذه می‌گردد.افزون بر ا ین او در آنجا (اسلامبول) دوستان و یارانى دارد که ممکن است در بین راه یا هنگام ورود به شهر وى را شناخته, او را از چنگ وى آزاد کنند, و تازه جان خود مأمور نیز در معرض خطر قرار می‌گیرد.

بنابراین بهتر است او را همانجا کشته, سر وى را نزد سلطان ببرد. آن مأمور سنگدل و سیاه دل نیز تسلیم سخنان شیطانى آن فرد می‌شود و همانجا در کنار دریا آن فقیه بزرگ و عالم ربانى و مرد خدا را به شهادت می‌رساند و دست ناپاک خود را به خون یکى از بهترین و پاک‌ترین فرزندان اسلام و قرآن آلوده می‌سازد.

سپس سر مبارک شهید را از تن جدا کرده, در ظرفى نهاده, روانه درگاه سلطان سلیم می‌گردد و پیکر پاک و مطهر شهید را همانجا روى خاک در ساحل دریا رها می‌نماید.

گفته شده در آن شب گروهى از ترکمنها که در آن نواحى بودند,‌می‌بینند انوارى از آسمان پایین می‌آید و بالا می‌رود! پس از جستجو به پیکر بى سر و غرقه به خون شهید ثانى برمی‌خورند و بدون اینکه آن را بشناسند و هویت او را تشخیص دهند, آن بدن پاک را همانجا به خاک سپرده , گنبد کوچکى نیز بر مزار او می‌سازند. آن مأمور و قاتل جنایتکار نیز وقتى به دربار عثمانى می‌رسد به جاى پاداش به سبب تخلف از دستور سلطان سلیم که به وى سفارش کرده بود شهید را زنده نزد وى بیاورد, بی‌درنگ به سزاى جنایت بزرگ خود رسیده, اعدام می‌گردد. [۵]

--------------------------------------------------------------------------------

[۱] ـ مفاخر اسلام: علی دوانی, ج ۴, ص ۴۸۱.

[۲] ـ اعیان الشیعه, سید محسن امین عاملی: ج ۷, ص ۱۴۹.

[۳] ـ روضات الجنات: خوانساری, ج ۳, ص ۳۵۲.

[۴] ـ ر.ک. الذریعه, آقا بزرگ تهرانی, ج ۱ ص ۱۹۳, ج ۲ ,‌ص ۲۹۶ , ج ۳, ص ۵۸ , ج ۴,‌ص ۴۳۳ و ۴۵۲,‌ج ۵, ص ۲۷۸, ج ۱۱,‌ص ۱۲۶ و ۲۷۵, ج ۲۰‌,‌ص ۳۷۸.

[۵] ـ امل الامل: ج ۱, ص ۹۰-۹۱.

منبع: http://bazmeashk.blogfa.com/post/121

جمعه 27 مرداد 1391 - 09:05
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !