سید رضى (رحمه الله علیه)
متوفاى ۴۰۶ ق.
ستارهاى از افق بغداد
هنوز یک قرن از غیبت خورشید پر فروغ آسمان امامت و ولایت ـ حضرت مهدى (عج)ـ نگذشته بود که ستارهاى از افق بغداد درخشیدن گرفت و نور امیدى بر دل عاشقان و منتظران نشاند.
او به سال ۳۹۵ ق.[۱] در محلّهى شیعه نشین کرخ بغداد، در خانهاى که از گلهاى عطرآگین ایمان و اخلاص و روشنایى علم و عمل آذین بندى شده بود، دیده به جهان گشود و نام زیباى «محمد» به خود گرفت. محمد که بعدها به «شریف رضی» و «سید رضی» شهرت یافت از خاندانى برخاست که همه از بزرگان دین و عالمان و عابدان و زاهدان و پرهیزکاران کم مانند روزگار بودند.
پدر و مادر سید رضى هر دو از سادات علوى و از نوادگان سرور آزادگان حسین بن على (علیهماالسلام) بودند. نسب وى از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم میرسد.[۲] از این رو گاهى شریف رضى را «موسوی» میخوانند. و از طرف مادر نسب وى با شش رابطه به امام زین العابدین (علیهالسلام) میرسد.[۳]
در جلالت و عظمت شأن فاطمه مادر سید رضى همین بس که میگویند: شیخ مفید کتاب «احکام النساء» را براى او نوشته و در مقدمه کتاب از او به بانویى محترم و فاضله یاد کرده است.[۴]
خواب سرنوشت ساز
قرن چهارم و پنجم ق. براى بغداد دوران طلایى به حساب میآید. زیرا در آن موقع از نظر علم و ادب، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسیده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت، تشنگان فضیلت را به ضیافت کوثر دعوت میکرد. از جملهى آنان دانشمند فرزانه و فقیه یگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید بود که در آن دیار حوزه درسى برپا کرد و به پرورش استعدادها پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده میشد.
روزى همچون گذشته شیخ بزرگوار و عصارهى تقوا، به منظور تدریس قدم بر «مسجد براثا» گذاشت و درس را شروع کرد. چند لحظهاى از شروع درس نگذشته بود که ناگهان نفسهاى گرم استاد در پشت قفس سینه به حبس کشیده شد. بلافاصله برخاست...: سلام علیکم،بفرمائید!
طلبهها به پشت سر برگشتند و در مقابل دیدگان شگفت زدهى خود بانوى محترمى را دیدند که دست دو فرزند کوچک را گرفته بود. بانوى پاکدامن در کمال متانت رو به شیخ کرد و گفت: اى شیخ! اینان دو فرزندم «سید مرتضی» و «سید رضی» هستند، به خدمت شما آوردهام تا فقه به آنان بیاموزی.
با شنیدن این کلام شیخ شروع به گریستن کرد و ...
حاضران در وادى حیرت پى علت میگشتند تا اینکه کلمهى «شگفتا»ى استاد آنها را متوجه خود ساخت. شیخ با چشمانى اشک آلود گفت: «حالا حقیقت برایم آفتابى شد و رؤیاى شگفتم تعبیر گردید.»
و بعد چنین اضافه کرد: دیشب که فراغت یافته از درس و بحث و مطالعه به استراحت پرداخته بودم خواب دیدم در همین مسجد نشستهام و مشغول تدریس هستم. در خواب بى بى دوعالم، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دیدم که دست دو فرزندش امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را گرفته بود و رو به من فرمودند: اى شیخ! دو فرزندم حسن و حسین را پیش تو آوردم تا فقهشان بیاموزی.
هنوز حلاوت حضورشان را میچشیدم که از عالم خواب بیدار شدم و در دریاى تفکر فرو رفتم. خدایا! من کجا و استادى دو امام معصوم کجا؟! با این افکار به مسجد آمدم تا اینکه این سلالهى زهراى اطهر (علیهاالسلام) با دو غنچه از گلستان محمدى از در مسجد وارد شدند و من به تعبیر رؤیاى خود رسیدم.
از همان روز شیخ مفید تعلیم و تربیت سید مرتضى و سید رضى را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهایت سعى و تلاش خود را به عمل آورد. [۵]
دلباختهى علم و معرفت
سید رضى از همان اوایل کودکى با اشتیاق فراوان به تحصیل و فراگیرى رو آورد. وى علاوه بر جدیت و پشتکار‚ از نبوغى ذاتى و خدادادى برخوردار بود که پیشرفت علمى و ادبى او را سرعت میبخشید. در حقیقت در قرن چهارم و پنجم هجرى تفرقهها و تنشهاى مذهبى تا حدودى از بین رفته بود. از این رو دو فرقه بزرگ و نیرومند تشیع و تسنن در جوى مسالمت آمیز زندگى میکردند و روح تفاهم و همبستگى باعث شده بود که دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افکار و اشاعه مذهب بپردازند. سید رضى از این فرصت استثنایى بهرههاى فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن, صرف و نحو, حدیث, کلام, بلاغت, فقه, اصول, تفسیر و فنون شعر و غیره را بیاموخت تا اینکه دربیست سالگى از تحصیل بینیاز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.
شیفتهى خدمت نه تشنهى قدرت
سید رضى دانشمندى متعهد, وظیفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصیل علم را براى روشنگرى افکار و اندیشههاى جامعه میخواست و از نفوذ اجتماعى و سیاسى خود به منظور تشکّل نیروهاى مخلص و یارى رساندن به همنوعان خود استفاده مى کرد. سید رضى هیچگاه خود را در کنج کتابخانه و گوشهى مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را به روى خود نبست. جوانمردى همچون سید رضى رسالت خود را فقط در بحث و تحقیق و تألیف و شعر و شاعرى نمیدید بلکه با پیروى از جد بزرگوارش امیرمؤمنان على (علیهالسلام) به دستگیرى از محرومان و ستمدیدگان میشتافت و نصرت دین خدا را هدف نهایى خود قرار داده بود. از طرف دیگر مایل نبود در صف حکومت مردان فرومایه و غاصبان خلافت قرار گیرد. او شیفتهى خدمت بود نه تشنهى قدرت. از این رو تنها مسئولیتهایى را به عهده گرفت که ویژگیهاى مردمى داشت؛ مانند نقابت علویان, امارت حاجیان و دیوان مظالم. [۶]
اولین دانشگاه
شریف رضى جوانمردى درد آشنا بود. او نیش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانیت ترجیح مى داد و در میدانهاى خدمت کمر همّت میبست و یک تنه مسئولیتهاى سنگین و دشوار اجتماعى را بر عهده میگرفت.
سید بزرگوار در کنار کارهاى بس سنگین نقابت و دیوان مظالم و ... همواره به فکر تحصیل طلاب بود. از این رو در پى طرحى نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد که نتیجه اندیشهاش ایجاد دانشگاه شبانهروزى شد که تا آن زمان سابقه نداشت. «او با اینکه از تمکن مالى کم بهره بود مع الوصف وقتى دید گروهى از طالبان علم و شاگردانش پیوسته در ملازمت او هستند خانهاى تهیه کرد و آن را به صورت مدرسه جهت شاگردان خود درآورد و نامش را «دارالعلم» نهاد و تمامى نیازمندیهاى طلاب را براى آنها فراهم کرد سید رضى براى دارالعلم کتابخانه و خزانهاى با کلیه وسایل و لوازم فراهم کرد.»[۷]
باید دانست که تأسیس دارالعلم سید رضى دهها سال پیش از تأسیس مدرسه نظامیه بغداد و با بودجهى هنگفت دولتى از سوى خواجه نظام الملک طوسى (سال ۴۵۷ ق.) صورت گرفته است. او تقریباً حدود هشتاد سال بعد از سید رضى به این کار اقدام ورزیده است. [۸]
قطرهاى از دریاى بیکران
سید رضى در دوران جوانى به تفسیر و توضیح آیات الهى روى آورد. عشق و علاقه وى به قرآن از همان اوایل کودکى آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیری, انس دایم و رابطه همیشگى با قرآن برقرار کرد و در سى سالگى در مدت کوتاهى قرآن را حفظ کرد. او همواره با زمزمه کلام الهى آینهى دل را جلا میبخشید. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآنى علاوه بر شیرینى قرائت قرآن دوران کودکی, خود را با دنیایى از زیباییهاى روح بخش همراه مییافت که وسعتش بیانتها و غایتش بیمنتها بود. سید رضى محو در جمال تابناک آیات الهى دست به قلم برد تا قطرهاى از دریاى بیکران تعالیمش را بر صفحه روزگار جارى سازد. ثمره این تلاش با اخلاص سه گنجینهى گران سنگى است که براى نسلهاى آینده به یادگار گذاشت:
۱ـ تلخیص البیان عن مجازات القرآن.
۲ـ حقایق التأویل فى متشابه التنزیل.
۳ـ معانى القرآن.
دیگر تألیفات سید رضى عبارتند از: خصایص الائمه, نهج البلاغه, الزیادات فى شعر ابى تمام, تعلیق خلاف الفقهاء,کتاب مجازات آثار النبویه, تعلیقه بر ایضاح ابى على , الجیّد من شعر ابى الحجاج, زیادات فى شعر ابى الحجاج, مختار شعر ابى اسحق الصابی, کتاب « ما دار بینه و بین ابى اسحق من الرسائل» و دیوار اشعار. [۹]
رسالت بزرگ
هر روز که سپرى میشد برگ زرینى به دست تواناى سید رضى بر تاریخ تابناک اسلام افزوده میگشت. او با قلمى روان و علمى فراوان خدمات ارزندهاى ارائه کرد. براى کتاب وحى تفسیر نوشت، احکام فقهى تدوین کرد, با اشعار نغز و قصیدههاى بلند خود سیل معارف روان ساخت و مسئولیتهاى طاقت فرساى دینی, سیاسی, اجتماعى را به عهده گرفت و ... با همهى اینها کار خود را ناتمام میدید و احساس خلأ و کمبود میکرد گویى براى رسالتى دیگر آفریده شده است. رسالتى بس بزرگ.
وى میبایست از فضاى آزاد به وجود آمده کمال استفاده را میبرد و با شناساندن اصالت شیعه, اسلام واقعى را به جهانیان معرفى میکرد. سید رضى به خوبى میدانست که رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پیامبر (صلى الله علیه و آله) بدون وجود على (علیهالسلام) شهرى بى دروازه میماند و بدون معصوم قرآن بدون مفسّر خواهد بود. میبایست قدم به میدان گذاشت و اقدامى کرد و کارى را که انجام آن براى گذشتگان میسّر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.
شریف رضى با این تفکر الهى کار بزرگى را آغازید. همان کارى که ثمره شیرینش در کلام بلند مولا على (علیهالسلام) به بار نشست و کتاب همیشه جاوید نهج البلاغه را به ارمغان آورده, نام و یاد سید رضى را براى همیشه زنده نگه داشت. در حقیقت او اولین عالمى است که کلمات و خطبههاى سراسر بلاغت امیرمؤمنان على (علیهالسلام) را گردآورى و تدوین کرد.
از دیدگاه دانشمندان اهل تسنن
سید رضى از نظر مقامات بلند علمى و فضیلتهاى ارزشمند اخلاقى خود را به مرحلّهاى رساند که گوى سبقت از دیگران ربود تا بدان حدّ که خاص و عام, دوست و دشمن و عالم و عامى به دیدهى احترامش مینگریستند و زبان به تعریف و تمجیدش میگشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنّت دربارهى عظمت همیشه درخشان سید رضى سخنان جالب توجهى دارند. که در ذیل به پارهاى از آنها اشاره میکنیم.
عبدالملک ثعالبی, شاعر معاصر سید رضى در کتاب تحقیقى و ادبى خویش «یتیمه الدهر» در وصف سید مینویسد:« تازه وارد ده سالگى شده بود که به سرودن شعر پرداخت. او امروز سرآ,د شعراى عصر ما و نجیبترین سروران عراق و داراى شرافت نسب و افتخار حسب, و ادبى ظاهر و فضلى باهر و خود داراى همهى خوبى هاست.» [۱۰]
خطیب بغدادى در کتابش موسوم به «تاریخ بغداد» میگوید:« ... رضى کتابهایى در معانى قرآن نگاشته است که مانند آن کمتر یافته میشود.»[۱۱]
جمال الدین ابى المحاسن یوسف بن تغرى بردى اتابکى در کتاب «النجوم الزاهره فى ملوک مصر و القاهره» مینویسد:
« سید رضى موسوی, عارف به لغت و احکام فقه و نحو و شاعرى فصیح بود. او همتى عالى داشت و دیندار بود. او و پدرش و برادرش پیشواى شیعیان بودند.» [۱۲]
غروبى نابهنگام
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هیجان بود. نگاههاى نگران و معنادار مردم حاکى از اضطرابى بود که در درونشان چنگ اندخته بود, بى قرارشان میکرد. اتفاق تلخ و ناگوارى در پى وقوع بود که کسى نمیخواست و نمیتوانست باور کند. هرگز به ذهن کسى نمیرسید که به این زودى شاهد چنین حادثهى غم انگیز و جانسوزى خواهد شد... . اما هر چه بود تمام شده بود و دیگر گریزى جز از پذیرفتن آن نبود. هر کس به دیگرى میرسید آرام و ناباورانه میگفت: شریف رضى درگذشت. «انا لله و انا الیه راجعون».
سید رضى در ماه محرم سال ۴۰۶ هجرى در سن ۴۷ سالگى چشم از جهان فروبست و جهان و علم عالم تشیع را در غم و ماتم فرو برد.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] - النجوم الزاهره: یوسف بن تغری بروی اتابکی، ج ۴، ص ۱۴۰.
[۲] - اعیان الشیعه: سید محسن امین عاملی، ج ۹، ص ۲۴۱.
[۳] - همان.
[۴] - پیرامون نهج البلاغه: سید عباس اهری، ص ۲۰.
[۵] ـ ر.ک الغدیر، علّامه امینی: ج ۴، ص ۱۸۴.
[۶] ـ ر.ک: سید رضی بر ساحل نهج البلاغه, محمد ابراهیم نژاد, ص ۲۹.
[۷] ـ سید رضی مؤلف نهج البلاغه، علی دوانی, ص ۱۶۱.
[۸] ـ همان, ص ۱۶۲.
[۹] ـ رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص ۲۸۳.
[۱۰] ـ یتیمه الدهر: ج ۳, ص ۱۳۱.
[۱۱] ـ تاریخ بغداد, احمد بن علی الخطیب: ج ۲, ص ۲۴۶.
[۱۲] ـ النجوم الزاهره:ج ۴, ص ۲۴۰.
منبع: http://bazmeashk.blogfa.com/post/130