::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 368
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
ازدواج و مسائل پیرامون آن

آیا برای ازدواج آماده ای؟

سید عبدالرسول علم الهدی

از آنچه گفته شد برمی آید که نفس ازدواج کردن عملی است که نه تنها موجب رشد و تکامل شخصیتی انسان می شود بلکه در سیر و سلوک معنوی او نیز دخیل بوده و انسان را به هدف خلقت خود نزدیک می کند. حال برای کسی که نسبت به ازدواج بی انگیزه بوده و با این مباحث جدای از انگیزه های مادی، هدفی الهی برای این عمل یافته، لازم است پیرامون آمادگی و شرایط ازدواج بحثی داشته باشیم.

برای ازدواج لازم است یک مرد به سه بنیه در خود توجه جدی داشته باشد. بنیه جسمانی، بنیه عقل معاش، بنیه عقل اجتماعی.

تصویر بزرگ

منظور از بنیه جسمانی فقط قوت جنسی نیست بلکه شامل ضعف و قوت عمومی بدن هم می شود. جوانی که دچار مشکلات جسمانی مهمی همچون بیماریهای گوارشی، قند و چربی زیاد، نقص و عیب عضو، صرع، چاقی مفرط و از این دست می باشد هرچند توانایی جنسی داشته باشد اما برای ازدواج یا باید به معالجه پرداخته، یا ضعف جسمانی خود را با شریک زندگی خود در میان بگذارد. از آنجا که در مورد این بنیه آگاهی لازم وجود دارد خیلی به آن نمی پردازیم.

در مورد بنیه دوم که عقل معاش است نیز باید گفت منظور از عقل معاش صرفا درآمد بیشتر از نیاز یا مصرف در ماه نیست. اجازه بدهید تا با کمی توضیح به تعریف این بنیه برسیم. شخصی را فرض بگیرید که توانسته است ماهی یک میلیون تومان درآمد داشته باشد، آیا می توان در مورد بنیه دوم او قضاوت کرد؟ خیر، بلکه اولا باید پرسید آیا شغل و حرفه ای که ایشان دارند مطابق علایق خود بوده و ایشان بطور کامل توانسته است در شغل خود یک متخصص باشد؟ اگر او یک متخصص باشد در صورت از بین رفتن زمینه شغلی مثلا شرکتی که در آن کار می کرد، می تواند دنبال زمینه های دیگری باشد اما اگر از سر رفاقت وارد آن کار شده و هیچ وقت دنبال تخصص نبوده دیگر اینطور نخواهد بود. دقت داشته باشید که در همه کارها می توان متخصص بود و بنده اصلا منظورم خود آن کار نیست، یک نفر در لوله کشی ساختمان متخصص است و نفر دیگر در جراحی و پزشکی، منظور من دقیقا حرفه ای شدن شخص است و الا آمار پزشکان بیکار در جامعه ما کم نیست. پس اولین شاخصه کسی که به عقل معاش دست یافته حرفه ای شدن در شغل خود است یا تلاش برای حرفه ای شدن در او دیده می شود. البته کسی که برای ازدواج اقدام می کند قاعدتا در اول مسیر است و نباید انتظار درآمدهای بالا از او داشت بلکه همین تلاش او برای کسب مدارج عالی در کار و شغلش نشان از عقل معاش اوست.

دومین شاخصه عقل معاش در چگونگی مصرف است. اینکه شخص بتواند بین درآمد و مصرفش توازن ایجاد کند. در زندگی نه تنها دست تنگ نیست بلکه ولخرجی هم نمی کند. با حساب خرج می کند و از قیمتها خبر دارد. به راحتی فریب نمی خورد و در داد وستد اهل چانه زنی است. حال با این توضیح عقل معاش یعنی توانایی کسب درآمد و مصرف معقولانه. مردی که بتواند درآمد و خرجش را مطابق هم کند و در مصرف خود اسراف، ولخرجی و دست تنگی نداشته و و اعتدال را رعایت کند. عقل معاش همان چیزی است که امام باقر علیه السلام در روایتی با عنوان تقدیر معیشت نام برده و آنرا جزء کمال انسان معرفی می کند. امام باقر علیه السلام میفرماید: «الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَة»(الکافی، ج‏1 ص32) (کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است.) اقتصاد یعنی رعایت توازن در درآمد و مصرف که از سوی مرد خانواده صورت می گیرد و البته زن هم در خانواده باید به فکر نگهداری از مال شوهر بوده و در مخارج مراقب فشار برروی مرد باشد و این در حقیقت عقل معاش زن خواهد بود.

البته در دنیای امروز با مسئله جدیدی مواجهیم و آن اشتغال زنان و درآمدهای کسب شده بوسیله خود ایشان است. آنچه که در خرج و مصرف خانواده معلوم است از ناحیه شوهر تامین می شود و البته زنان می توانند خرج اضافی مازاد برنیاز خانواده را از درآمد خود داشته باشند که توصیه می شود در این مورد با شوهر خویش مشورت داشته باشد. این مطلب در قسمتهای بعدی که مربوط به رفتار در خانواده است بیشتر توضیح داده می شود.

بنیه سوم، عقل اجتماعی است. در زندگی خود گاها با افرادی برخورد کردید که نمی توانند براحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند، هنوز از سرگرمی های مخصوص کودکان بهره می برند، تا مورد سوال واقع نشوند لب به سخن نمی گشایند، معمولا در گوشه و کنار مجالس نشسته و از توجه جمع دوری می کنند، اگر ظلمی در حق ایشان شود نمی توانند حقوق خود را بازستانند و کمتر تمایلی به چانه زنی در خریدهای خود دارند. افرادی که دارای این شاخص ها هستند از عقل اجتماعی بهره ای نبرده اند که البته نمی توانند مشکلات و سختیهای زندگی را تحمل کرده و راهبردهای مهمی در تصمیم گیریهای خود داشته باشند. شاید ویژگی دوم کمال هر شخص در روایت امام باقر علیه السلام « الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ» از ثمرات همین عقل اجتماعی باشد.

برای پسر یا دختری که تصمیم به ازدواج دارد تفکر کردن در مورد داشتن چنین بنیه ای بشدت توصیه می شود. اگر یک جوان سرگرمی های دوره کودکی و نوجوانی اش را ترک کرده و با آنها لذت نمی برد، اگر براحتی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند و به هیچ وجه ظلم را چه درحق خود و چه در حق دیگران تحمل نمی کند، نقش خود را در زندگی دنیا یافته و برای سعادت و خوشبختی خود برنامه ریزی کرده است، در تصمیم گیریهای زندگی با تعقل و مشورت گام برمی دارد می تواند در برخورداری از این بنیه تا هفتاد در صد مطمئن باشد. برای اطمینان کامل نیز می تواند به نظرات نزدیکان خود مراجعه کند، مادر و پدری که سادگی و ناپختگی دوران نوجوانی را در جوان خود مشاهده نمی کنند لازم است از این رشد او اظهار رضایت کرده و هر از چند گاهی در جلوی فامیل و دوستان به شوخی مسئله ازدواجش را مطرح کنند. به عبارت دیگر برای درک عقل اجتماعی به این شاخصها توجه می کنیم: سرگرمی ها، ارتباط با دیگران، استیفای حق، برنامه ریزی برای آینده، قوت در تصمیم گیری ها.

با توجه به این سه بنیه می توانیم به مسائل دیگری هم که در ازدواج شرط می دانیم توجه کنیم همچون: سن، میزان تحصیلات، شغل، برخورداری از امکانات مادی که البته در بحثهای آینده این شرایط را با همین سه بنیه توضیح داده که با این توضیحات شرایط ازدواج و دغدغه های طرفین در انتخاب عروس یا داماد بسیاری از معیارهای ما تفاوت خواهد کرد.

ازدواج، پرتاب به سوی خدا

سید عبدالرسول علم الهدی

مقدمه

ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مراحل مهم زندگی هر انسانی است که در سیر تکاملی و رشد شخصیتی خود از آن گذر خواهد کرد. با ازدواج، مسئولیت فرد دیگری هم متوجه انسان شده و سعادت و خوشبختی او به زندگی انسان گره می خورد، ضمن اینکه مسئولیت سنگین تربیت نیز برعهده دوزوج خواهد بود که هر گونه فرزندانشان را تربیت کنند آنها نیز موجب خوشبختی دیگری و فرزندان خودشان می شوند. به همین صورت می بینید که زندگی گروه عظیمی از انسانها به یک ازدواج و تشکیل خانواده گره خورده است. البته جامعه هم از همین خانواده های شبکه ای تشکیل شده که سعادت جامعه به همین خانواده ها بستگی دارد.

تصویر بزرگ

از این جهت لازم است توجه جدی به تمام مراحل ازدواج و تشکیل خانواده داشته باشیم. در این مقاله برآنیم تا بحثهای متعددی که یک جوان برای تشکیل خانواده باید بداند را مطرح کرده و با کمک منابع دینی به پاسخهای مناسب دست یابیم. چه زمانی باید به تشکیل خانواده اقدام نمود؟ در تشکیل خانواده باید به چه معیارهایی توجه کرد؟ بعد از ازدواج چگونه باید به زندگی نظم داد؟ رفتار در مراحل مختلف زندگی در مواجهه با ناملایمتی ها چگونه است؟ و بسیاری از سوالات دیگر نیاز به آموزش برای جوان وجود دارد.

شخصی که با آموزشهای مناسب اقدام به مراحل مختلف تشکیل خانواده می کند می تواند به بهترین موفقیتها دست یابد. چنانکه از علل برخی طلاق ها برمی آید حتی ناآگاهی زوجین از چگونگی روابط زناشویی موجب این امر که تلخترین حلال الهی است شده تا چه برسد به اینکه ناآگاهی از چگونگی رفتار و ابراز محبت سبب طلاقها باشد. آموزش چگونگی رفتار با همسر و خانواده او، آموزش مسائل زناشویی، آموزش تربیت فرزند و آموزشهای دیگر در مورد تشکیل خانواده باید در دستگاه های آموزشی کشور ما نهادینه شود تا جامعه ای سالم و بری از آسیبهای اجتماعی داشته باشیم.

ازدواج، برای چه؟

همانطور که می دانیم سعادت انسان به سیر تکاملی او در عبودیت الهی بستگی دارد که هدف خلقت انسان ذکر شده « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات/56). انسان در هر مرحله ای از زندگی اش با رویکردهای گوناگون این عبودیت را طی می کند. تا کودک است دنیا را با بازی کردن می شناسد، با شروع نوجوانی و دوران بلوغ خواسته ها و نیازهای دیگری در او پیدا می شود و سوالاتی در مورد عالم معنا دارد و شاید به همین خاطر باشد که تکالیف شرعی از این موقع براو واجب می شود. با شروع جوانی و شور و تلاش آن، با واقعیت های دنیا و سختی ها و خوشی ها آن آشنا شده و با اتکای بیشتر به خود و استقلال طلبی از سوی دیگران به گذر زندگی می پردازد. یکی از نیازهای جدی هر انسانی که در دوران جوانی به اوج خود می رسد نیاز جنسی است که خداوند متعال این نیاز را یک سائق قوی برای تشکیل خانواده قرار داده که بدنبال آن شرایط جدیدی در زندگی بوجود می آید و می توان ادعا کرد پذیرش مسئولیت تشکیل خانواده یکی از مراحل جدی در سیرتکاملی انسان است. چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: « من تزوّج فقد استکمل نصف الإیمان فلیتّق اللَّه فی النّصف الباقی‏» (نهج الفصاحه، ص754)(کسی که ازدواج می کند نصف دینش کامل شده پس در باقی آن تقوا داشته باشد.)

ازدواج سبب خویشتن داری طرفین در افعال و کردارشان می شود و شخص با پذیرش این مسئولیت خود را در نقش جدیدی می یابد که نه تنها گناه از چشم او می افتد بلکه خود را متعلق به پایگاهی می داند که گناه سبب متزلزل شدن آن می شود. ازدواج نه تنها نصف دین را کامل کرده بلکه مقدمه ای برای رعایت تقوا در بقیه دین می شود. یک انسان با ایمان نمی تواند لقمه حرام برای خانواده اش تهیه کند زیرا خود را متعهد به خانواده می بیند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

« مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقَاهُ بِزَوْجَتِه‏»(النوادر، ص12)( هر کس مى‏خواهد خداوند را در حالى ملاقات کند، که پاکیزه و پاک از گناه باشد، پس باید با همسر خویش به ملاقات خدا برود.) در این روایت نهایت زیبایی و کارکرد ازدواج در سیر و سلوک معنوی انسان بیان شده است. از این روایت برمی آید که زوجین موجب پاکی یکدیگر از زشتیها و گناه ها می شوند و در حقیقت ازدواج موجب یک جهش معنوی در زندگی عارفانه انسان می شود.

قرآن کریم نیز ازدواج را با هدف خلقت تبیین می کند و می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏»(روم/21) (و از نشانه‏هاى قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید. تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستى و مهربانى نهاد. در این عبرتهایى است براى مردمى که تفکر مى‏کنند.) همانطور که آیه به هدفدار بودن خلقت اشاره می کند که «خلق لکم» آرامش جسمی و روانی را هدف ازدواج می داند پس آرامش حاصل از ازدواج همان زمینه سیر تکاملی روح است. البته این آرامش وقتی حاصل می شود و پایدار می ماند که بین دو فرد مودت و رحمت برقرار شود که طبق نص صریح آیه، این مودت و رحمت از سوی خداوند متعال بین دو زوج قرار می گیرد.

علامه طباطبایی در شرح مودت و رحمت اینچنین می نویسد: «کلمه "مودت" تقریبا به معناى محبتى است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع آن خشوعى را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معناى نوعى تاثر نفسانى است، که از مشاهده عظمت و کبریایى در دل پدید مى‏آید.

و" رحمت"، به معناى نوعى تاثیر نفسانى است، که از مشاهده محرومیت محرومى که کمالى را ندارد، و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید مى‏آید، و صاحبدل را وادار مى‏کند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.» (ترجمه المیزان، ج‏16 ص250) رحمت را خداوند در بین زن و شوهر قرار می دهد تا نقص یکدیگر را در جسم و روح برطرف کنند و به طورى که از سیاق برمى‏آید مراد از" مودت و رحمت" در آیه همان مودت و رحمت خانوادگى است، هر چند که اطلاق آیه شامل جامعه هم می شود.

کی می توان ازدواج کرد ؟

مقدمه

بسیاری از جوانان با رسیدن به سن جوانی و هیجانات جنسی ،به دور از آنکه به شرایط ازدواج فکر کنند ،تصور می کنند که ازدواج یک امر ساده و احتمالا یک تجربه ی شیرین خواهد بود ولی ازدواج در عین آنکه می تواند شیرین ترین تجربه زندگی باشد می تواند بدترین خاطره ها را هم رقم بزند.

ازدواج شروع عشق و محبت ،مسئولیت و همکاری است. بنای محکمی که استحکامش نیاز به محبتی طرفینی و کوششی هماهنگ دارد. و همه این ها تنها در سایه ی دور اندیشی قبل از ازدواج و بردباری پس از آن حاصل می گردد.

دختر و پسری که می خواهند ازدواج کنند باید دارای شرایط لازم جسمانی ، روانی ، عقلی ، اجتماعی و اخلاقی باشند که در زیر ، هر یک از این ویژگیها مورد بحث و تحلیل قرار خواهد گرفت.

1ـ رشد جسمانی تصویر بزرگ

در شناخت میزان رشد جسمانی دختر و پسر ، نه فقط باید ارتباط و همبستگی ابعاد گوناگون رشد را در نظر گرفت ، بلکه رابطه رشد جسمانی با عوامل روان شناختی حائز اهمیت بسیار است . به بیان دیگر ، بین رشد جسمانی و سازگاریهای روانی - اجتماعی ِ فرد ارتباط نزدیک وجود دارد. رشد جسمی در میزان و الگوی رشد جسمانی ، گوناگونی های بسیاری را به همراه دارد و این حادثه بدون شک از نظر روان شناختی مهمترین و معنی دارترین حادثه ای است که در طول فرایند رشد جسمانی اتفاق می افتد .

2ـ رشد عقلی

رشد عقلی ، عبارت است از مجموعه فعالیت های فرد که به ادراک ، فهم ، تشکیل مفاهیم ، بررسی معانی ، تفکر و تعقل ، پیش بینی و استنتاج ، برنامه ریزی ، تعیین هدف و انتخاب راهبردهای برای رسیدن به هدف منتج می شود . اندیشه ، دیدگاه و نگرش فرد نسبت به زندگی جنبه عقلانی شخصیت فرد است .

رشد فکری پس از بلو غ جسمانی رو به تکامل می رود . پس از بحرانهای بلوغ ، فرد استعدادها ، تواناییها و امکانات محیطی خود را بهتر می شناسد و نسبت به شخصیت خود بیشتر آگاهی می یابد . در نتیجه تصمیماتش بیشتر از عقل نشأت می گیرد تا از احساسات .

حضرت علی (ع) در تعریف عقل می فرماید : عقل آن چیزی است که راه ضلالت را از خوشبختی تمییز می دهد و عاقل کسی است که هر کاری را در جای خود انجام دهد .

فردی که از رشد عقلی برخوردار است دارای ویژگی های زیر می باشد :

1) از مسائل درک و فهم بهتری دارد ، برای مثال می داند که چرا ازدواج می کند .

2) در زندگی دارای هدف است .

3) برای رسیدن به هدف واهداف خود در زندگی برنامه ریزی می کند .

4) در تصمیم گیری های خود بیشتر از عقلش تبعیت می کند تا از احساساتش .

5) انتظاراتش از خود و دیگران واقع بینانه است .

6) توانایی حل مساله را دارد ، یعنی درباره ی هر مسأله می اندیشد و راه های حل آن را مورد ارزیابی قرار می دهد .

7) از خود و محیطش شناخت دارد .

8) در مواجهه با مشکلات ، موضع گیری های صحیح و اصولی دارد .یعنی به جای فرار از مشکلات و یا نادیده گرفتن آنها سعی می کند با آنها برخورد اصولی کند .

9) فردی مسئولیت پذیر است و مسئولیت اعمال ، رفتار و تصمیماتش را بر عهده می گیرد .

10) بر رفتار کودکانه خویش غلبه کرده است و مطابق سن و رشد خود عمل می کند .

3ـ رشد عاطفی

انسان موجود چند بعدی و در عین حال بسیار پیچیده است . با تمامی ارزش هایی که برای عقل متصور است ، اما تمام سعادت بشر در گرو تکامل عقل نیست ، بلکه سرمایه ی مهم دیگری به نام عواطف و احساسات در انسان وجود دارد که به اندازه ی عقل مهم است . انسان به کمک عقل و عاطفه ( دوش به دوش هم ) راه تعالی و تکامل را طی می کند .

رشد عاطفی و احساسی از شرایط لازم برای ازدواج است و دارای محاسن و مزایای بسیاری است :

1) عواطف و احساسات ، قدرت محرکه ی انسان می باشد .

2) عواطف و احساسات ، عامل اتصال و پیوستگی و تلطیف انسانها و جوامع است .

3) مهر ، محبت و عواطف از مهمترین عوامل موفقیت در زندگی زناشویی است .

فرد برخوردار از رشد عاطفی ، مهار احساسات منفی و مثبت خود را در دست دارد . او در ابراز خشم و ترس ، گریه و شادی ، محبت و غیره در محدوده ی مورد قبول جامعه عمل می کند ، نه همانند یک کودک .

رشد عاطفی نیز مانند رشد عقلی به سن تقویمی نیست ، بلکه به میزان یادگیری ، تجارب فرد و از همه مهمتر درتعامل عاطفی کودک با والدین و دیگر بزرگسالان آموخته می شود . رشد عاطفی مانند رشد جسمانی از لحظه ی تولد آغاز می شود و حتی رفتار عاطفی کودک در هنگام تولد مشاهده می گردد و بر اثر تعامل با خانواده و دیگر افراد در جامعه رشد می کند ؛ پس اکتسابی است .

4ـ رشد اجتماعی

رشد اجتماعی ، رابطه ی نزدیکی با رشد عقلی و رشد عاطفی دارد . انسان دارای چهار دنیای اجتماعی است : خانواده ، مدرسه ، شغل و دوستان که فرد را باید از نظر اجتماعی در آنها مورد ارزیابی و بررسی قرار داد . فردی که از رشد اجتماعی برخوردار است روابط اجتماعی را بهتر درک می کند ، به دیگران احترام می گذارد ، حقوق دیگران را محترم می شمارد و نقش ، وظایف و مسئولیت های مربوط به خویش را به نحو احسن انجام می دهد . چنین فردی محیط زندگی و اجتماع خویش را خوب می شناسد ، به ارزش ها و فرهنگ جامعه احترام می گذارد و رفتار خویش را با ارزش ها و رفتار مطلوب در خانواده ، مدرسه و جامعه تطابق می دهد ؛ ضمن آن که در فعالیت های اجتماعی مشارکت دارد و مسؤلیت های اجتماعی را می پذیرد . امام صادق (ع) می فرماید : « کسی که ازدواج می کند باید همسرش را اکرام کند .» یعنی به او احترام بگذارد و گرامی اش بدارد .

به بیان کوتاه ، فردی که از رشد اجتماعی برخوردار است :

1) در فعالیت های مختلف درگیر است .

2) وظایف و مسئولیت های خویش را انجام می دهد .

3) توانایی ایجاد ارتباط اجتماعی با دیگران را داراست .

4) مسئولیت پذیر است .

5) در برخورد با افراد دیگر رفتار سازگارانه ای دارد .

6) در موقعیت های مختلف ، متناسب با آنها عمل می کند .

رشد اجتماعی نیز اکتسابی است و فرد مهارت های مربوط به آن را در خانه ، مدرسه و اجتماع فرا می گیرد .

5 - رشد اخلاقی

از شرایط لازم برای ازدواج ، رشد اخلاقی است . اخلاق یعنی خودنظمی در اعمال و رفتاری که در آن رفاه فرد و دیگران هر دو مراعات شود .

اخلاق ، مجموعه ای از آداب و رسوم ، عادات و الگوهای رفتاری است که با معیارهای مطلوب گروهی که انسان با آن زندگی می کند تطابق دارد .

روابط در زندگی زناشویی همانند هر ارتباط اجتماعی دیگرِ بین انسانها ، با در نظر گرفتن ارزش های اخلاقی و معنوی زن و مرد است که منجر به سعادت و معنویت زندگی آنان می گردد .

اخلاق عبارت از آن چیزی است که باید باشد . علمای اخلاق و انبیای الهی ، جامعه را از آنچه که هست به سوی آنچه که باید باشد ، سوق می دهند . پیامبر گرامی ما می فرماید : « من برای تکمیل اصول اخلاق و فضیلت برانگیخته شده ام . بسیاری از امور و مسائل زندگی زناشویی در چهارچوب اخلاق و فضایل اخلاقی قابل حل است و هر اندازه زن و شوهر متخلق به اخلاق و رفتار پسندیده مانند صداقت و گذشت ، درستی و فداکاری و ... باشند ، زندگی شان از سلامت و آرامش بیشتری برخوردار خواهد بود.

اخلاق آموختنی است و یادگیری ارزش های اخلاقی از سه طریق اتفاق می افتد :

1) پاداش و تنبیه

2) تقلید ناخودآگاه از افرادی که فرد با آنها زندگی کرده است و ایده آلهای او را تشکیل می دهند .

3) از طریق تفکر . اندیشه و تعمق درباره ی پی آمدهای رفتار و نتایج رعایت اصول اخلاقی در موقعیت های مختلف .

امام صادق (ع) در کتاب الاخلاق می فرماید : « برای اقدام به هر کاری به کارگیری فکر و اندیشه و مطالعه جوانب مختلف آن و مال اندیشی شرط موفقیت و پیروزی است .

بنابراین تردید نیست که اخلاق را باید یکی از مهمترین معیارها و شرایط ازدواج محسوب داشت .

ضرورت ازدواج در اسلام

خداوند متعال جهان خلقت را با هدف آفریده و در این میان انسان را به عنوان اشرف مخلوقات خویش برگزیده و بار امانت الهی را بر دوش او نهاده است.خداوند انسان را دارای اختیار و اراده قرار داده و راه رشد و تکامل را پیش روی او گشوده است،تا با حرکت در مسیر استکمالی خویش که همان قرب الهی است،به هدف آفرینش نزدیکتر شود.

از منظر اسلام که دینی است کامل و جامع،ازدواج صحیح ابزاری است که بسیار زیاد به این رشد و تکامل کمک می کند و به آن توجهی خاص شده و نسبت به آن ترغیب شده است.

تصویر بزرگ

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:زنان و مردان مجرد و غلام ها و کنیزان شایسته تان را همسر دهید،اگر فقیر باشند خدا از فضل خود بی نیازشان گرداند،خداوند بخشنده و دانا است.نور/23

و نیز می فرماید:یکی از نشانه های خداوند این است که از جنس شما برایتان همسر آفرید تا موجب آرامشتان باشد،و بین شما الفت و مهربانی قرار داد...روم/21

در اسلام توصیه های فراوانی نسبت به ازدواج به موقع و همچنین نکوهش مجرد ماندن شده است تا حدی که رسول خدا (ص)فرموده اند :هرکس ازدواج کند نیمی از دین خود را حفظ کرده است. این سخن بیانگر اوج اهمیت ازدواج در تکامل انسان می باشد.همچنین پیامبر خدا (ص)در کلامی دیگر می فرمایند:هیچ چیز نزد خدا محبوب تر از خانه ای که در اسلام به ازدواج آباد شود نیست.

خانواده در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است،و یکی از اهداف ازدواج را تشکیل خانواده و تربیت نسل صالح برمی شمارد.

امام رضا(ع)در این باره می فرمایند:اگر درباره ازدواج دستوری از خدا و پیامبر هم صادر نشده بود،همان فواید(اجتماعی)که خدا در آن نهاده-از قبیل نیکی با خویشاوندان و پیوند با بیگانگان-کافی بود که خردمندان و مصلحت اندیشان را بدان ترغیب کند.

رهبر معظم انقلاب نیز در نصایح حکیمانه ای ضرورت و آثار ازدواج را این چنین توصیف می کنند:مطلب اول و اصلی،این است که این ازدواجی که خدا ی متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا می کند،یکی از نعمت ها و اسرا الهی و یکی از پدیده های اجتناب نا پذیر زندگی بشری است.می شد که خداوند در قوانین آسمانی،این موضوع را لازم،واجب و حتمی و یا مجاز کند و مردم را رها کند تا یکی یکی بروند و با هم ازدواج کنند،اما این کار را نکرده است.بلکه ازدواج را یک ارزش قرار داده ،یعنی کسی که ازدواج نمی کند خود را از این ارزش محروم نموده است.(خطبه عقد 6/10/72)

از نظر اسلام ،تشکیل خانواده یک فریضه است.عملی است که مرد و زن باید آن را به عنوان یک کار الهی و یک وظیفه انجام بدهند.اگرچه شرعا در زمره واجبات ذکر نشده،اما به قدری تحریص و ترغیب شده است که انسان می فهمد خدای متعال بر این امر اصرار دارد،نه آن هم به عنوان یک کارگزاری،بلکه به عنوان یک حادثه ماندگار و دارای تاثیر در زندگی و جامعه.لذا این همه بر پیوند میان زن و شوهر تحریص کرده و جدایی را مذمت نموده است.(خطبه عقد 11/12/1377)

انتخاب همسر و معیارهای آن

سید عبدالرسول علم الهدی

تشکیل کانونى به نام خانواده اهمیت شایان توجهى دارد زیرا براى هر کسى یک بار در طول زندگیش این فرصت پیش مى آید و هر کدام از دختر و پسر مى خواهد براى خود شریکى در مسیر زندگى خویش برگزیند که قصد دارد تا پایان عمر با وى باشد که از همه اسرار و رموز او باخبر خواهد گردید. شریکى که مادر فرزندان، و مربّى کودکان است و یا آن که پدر و مسؤول و مدیر خانواده است و در صورت انتخاب درست، به اعتبار و عزت و آبروى طرفین افزوده خواهد شد، بنابراین عقل و برهان چنین قضاوت مى کند که درباره ى همسر آینده باید بررسى هایى بعمل آورد. از این جهت حضرت امام رضاعلیه السلام فرموده اند:

«النکاحُ رِقٌ فاذا انْکَحَ اَحَدُکُمْ ولیْده فَقَدْ ارقّها فلْینْظُرْ اَحَدَکُمْ لِمَنْ یَرُقُّ کریمته.»( وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 14، ص 52) (نکاح (دختران خود را بنکاح مردان در آوردن) بمنزله کنیزى باشد (مردان بالخصوص اعراب، با زن خود رفتار کنیزى میکنند) پس هر گاه کسى از شما دختر خود را بنکاح مردى در آورد مانند آنست که او را بکنیزى داده، پس البته باید هر یک از شما توجه و ملاحظه نماید که فرزند گرامى و عزیز خود را بکنیزى چه کسى در مى‏آورد (دقت و توجه کامل در دیانت و اخلاق و توانا بودن شوهر بر نفقه بنماید).)

آنچه که در مورد چهار بنیه گفته شد نه تنها باید در خود بیابیم که آمادگی اولیه برای ازدواج است بلکه همین چهار بنیه را با شکل دیگری در طرف مقابل بیابیم. از این جهت به معیارهایی در مورد همسر آینده اشاره می کنیم که می تواند راهکارهای عملیاتی ما برای انتخاب همسر و تسهیل کننده این انتخاب باشد. در این مورد باید توجه داشت که خصوصیات زوجین قطعا باهم تفاوت دارد و البته از میان همین تفاوتهاست که کمالات ایجاد می شود. در این مورد باید به چند نکته توجه داشته باشیم:

تصویر بزرگ

1 . بى تردید هدف از ازدواج و تشکیل یک زندگى مشترک رسیدن به کمال است و در لحظه لحظه زندگى باید در این مسیر گام برداشت . چنین هدفى اقتضا مى‏کند هر یک از طرفین مکمل دیگرى باشند، یعنى در به کمال رسیدن دیگرى عنصرى مؤثر به شمار آیند و زمینه کمال دیگرى را فراهم آورند .

2 . ایفا کردن این نقش به ویژگى هایى نیاز دارد که هر یک از طرفین باید از آن برخوردار باشند.

البته این ویژگى‏ها باید، بدون مقایسه با فرد دیگر، در زوجین مشاهده شود. اگر ویژگى‏هاى افراد را با یکدیگر مقایسه کنیم، از سه حالت‏ خارج نیست:

1) هر دو از آن برخوردارند .(مشابه)

2) هیچ کدام برخوردار نیستند .(مشابه)

3) یکى برخوردار و دیگرى برخوردار نیست . این فرض خود دو حالت دارد:

الف) دیگرى از این ویژگى برخوردار نیست .

ب) شخص دیگر ضد و مخالف آن را دارد .

3 . نکته اساسى در این بحث آن است که چگونه یکى مى‏تواند مکمل عقل و ایمان و کمالات دیگرى باشد. در این جا، از بین تمام شرایط لازم، دو شرط مشابه و نامشابه بررسى مى‏شود.

آیا مشابه بودن براى مکمل بودن لازم است‏یا متفاوت بودن؟ درکجا؟ در چه صفتى باید افراد مشابه باشند و در چه صفتى متفاوت؟ براى مثال آیا تفاوت در ایمان موجب کمال دیگرى مى‏گردد یا تشابه؟ بنابراین، نمى‏توان به طور کلى مشابه بودن را موجب کمال و متفاوت بودن را موجب انحطاط دانست‏یا بر عکس. باید به اوصاف توجه داشت; یعنى تشابه در بعضى صفات موجب کمال مى‏شود و در برخى صفات موجب انحطاط. افزون بر این حتى درجه برخوردارى از اوصاف نیز مؤثر است. چون صفات روحى انسان پیوستارى بسیار وسیع دارد; مانند ایمان . هرگز کسى خود را بى ایمان نمى‏شمارد; ولى اگر افراد با ایمان را با هم مقایسه کنیم، در مى‏یابیم نفراول با نفر آخر تفاوت بسیاى دارد . بنابراین، باید کمى دقیق‏تر به موضوع نگاه کرد .

در زندگى مشترک، شما باید بیش‏تر در صدد تطبیق اوصاف باشید . آن میزان از اختلاف که موجب کمال گردد خواه ناخواه وارد زندگى خواهد شد . بدین سبب، دستورهاى فقهى و اخلاقى و خانوادگى بیش‏تر براحراز نکات و اوصاف مشترک اهتمام مى‏ورزند و مى‏گویند باید در اوصاف همسنگ و کفو یکدیگر باشند. بنابراین، در ازدواج باید ابتدا اوصاف را بر شمارید. فرض کنید 100 صفت در آدمى وجود دارد. بعد کتب مربوط به ازدواج را بررسى کنید تا در یابید کدام یک از اوصاف باید مشابه باشد و مشابه بودن در آن‏ها زمینه ساز کمال به شمار مى‏آید.

آنچه که در خصوصیات جنسیت مردان و جنسیت زنان بصورت حداکثری دیده می شود اینست که مردان کلی نگر، آینده نگر، عقل گرا و در پیش بینی امور سعی بر حساب علل مادی دارند، معمولا صبر مردان در تحمل سختی ها و نابسامانی های زندگی کم است. در حالیکه زنان احساساتی و جزئی نگر نسبت به مشکلات و مسائل پیرامون خود بوده و می توانند با عطوفت خود بر مشکلات صبر کرده و سنگ صبوری برای مردان باشد. در همین خصوصیات می بینید که مردان و زنان می توانند مکمل یکدیگر بوده و باعث به کمال رسیدن زندگی خود شوند.

چنان که در روایات اشاره شده است، برخى از اوصاف باید در مرد باشد و وجودش براى مرد بیش‏تر ضرورت دارد; مانند غیرت و شجاعت اجتماعى. برخى دیگر باید در زن باشد و وجودش در زن بیش‏تر ضرورت دارد; مانند حیاو مهربانى. پر واضح است در این اوصاف وجود اختلاف ضرورت دارد و اختلاف زمینه ساز کمال خواهد بود. اگر مردى به اندازه زن رؤوف و مهربان یا به تعبیر دیگر احساساتی باشد، نه تنها مدیریت خانواده بلکه تربیت فرزندان نیز آسیب مى‏بیند. در این امور باید اختلاف را پذیرفت; زیرا زمینه کمال را فراهم مى‏آورد، اما در باقى امور باید همدیگر را تحمل کرد.

در امورى مانند درون گرا و برون گرا بودن، باید توجه داشت، اختلاف آن قدر زیاد نباشد که از تحمل طرفین فراتر رود. پس میزان و معیارى جهت استکمالى بودن این اوصاف نیست، تنها معیار تحمل طرفین است، یعنى در این امور ظرفیت طرفین معیار است. باید اختلاف در این اوصاف به اندازه‏اى باشد که بتوان با توجه به اوصاف مشترک و منحصر به فرد، اختلاف را تحمل کرد . در پایان تاکید مى‏شود، هرگز خودتان در پى اختلاف داشتن نباشید . تنها توان تحمل خویش را افزایش دهید تا بتوانید با اختلافى که ناخودآگاه وارد زندگى تان مى‏شود، سازگارى داشته باشید .

شاخصهای همسر مناسب

در این قسمت با کمک آیات و روایات به شاخصهایی برای انتخاب همسر می رسیم.

در روایتی از امام صادق علیه السلام با توجه به دعایی که امام توصیه می کند شاخصهای یک همسر نمونه را بیان می فرماید. وَ رُوِیَ أَنَّهُ سَأَلَ ع أَبَا بَصِیرٍ إِذَا تَزَوَّجَ أَحَدُکُمْ کَیْفَ یَصْنَعُ فَقَالَ مَا أَدْرِی قَالَ إِذَا هَمَّ بِذَلِکَ ...‏(مکارم اخلاق، ص205)

روایت است که حضرت از ابى بصیر پرسید: یکى از شما میخواهد ازدواج نماید چه میکند؟ گفت نمیدانم. امام فرمود چون به این کار تصمیم گرفت دو رکعت نماز گزارد و خدا را حمد کند و بگوید: «خداوندا من قصد ازدواج دارم، زیباترین و خوشخوترین و عفیف ترین زنان را نصیب من کن که مال من و ناموس خود را بهتر حفظ کند و رزق و برکت او از همه وسیعتر باشد، و از او فرزندى پاک که در حیات‏ و مرگ من یادگارى صالح باشند بمن عنایت کن».

با توجه به این روایت مردی که می خواهد به خواستگاری برود باید در شش ویژگی تحقیق کند، زیبایی ظاهر، حسن خلق، عفت و پاکدامنی، حفظ مال و فرزند شوهر، مایه برکت و رزق در زندگی شود، فرزندانی پاک تربیت کند.

در روایت دیگری علی بن اسباط از امام باقر علیه السلام برای شوهر دادن دختر خود مشورت می طلبد «کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی أَمْرِ بَنَاتِهِ أَنَّهُ لَا یَجِدُ أَحَداً مِثْلَهُ فَکَتَبَ... (مکارم الأخلاق، ص205)

على بن اسباط در باره دخترانش به امام باقر علیه السلام نامه نوشت که هیچ کس مثل (هم شأن) من پیدا نمیشود که به او دختر دهم: حضرت جواب نوشت: مقصود تو را راجع بدخترانت دانستم، خدایت رحمت کند، این چنین میاندیش و انتظار مبر، که پیغمبر (ص) فرمود: اگر خواستگارى آمد که اخلاقش مورد رضایت است با او ازدواج کنید «و اگر نکنید فتنه و فسادى در زمین شده است» «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَه فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیر» (سوره انفال/ 74) در این روایت به اخلاق نیکو و مورد رضایت اشاره شده که می تواند نتیجه دینداری و ایمان باشد و البته حضرت دقیقا به تدیّن فرد اشاره نکرده اند. البته مسلمان بودن فرد قدر مسلم ازدواج است اما امام علیه السلام به خوش خلقی اشاره می کنند که می توانیم نتیجه بگیریم یکی از شاخصه های مهمی که باید در خواستگار و همسر آینده دیده شود خوش خلقی است.

حال برای انتخاب همسر چند نکته فرهنگی لازم بذکر است که باید مورد توجه قرار گیرد اما لازم نیست همه آنها در یک پیوند رعایت شود:

• خانواده هر دو نفراز نظر فرهنگی و سنت های رایج نزدیک به هم باشند.

• تا سر حد امکان، تمکن مالی دو خانواده متناسب با یکدیگر باشد. (البته نقض این مورد در سیره پیامبر اکرم وجود داشته است خصوصا در ازدواج ایشان با حضرت خدیجه)

• اگر هر دو نفر اهل یک شهر نیستند حداقل در سایر زمینه ها و آداب و رسوم نزدیک به هم باشند. در مورد ازدواج هایی که در دو دین متفاوت یا در دو فرهنگ از دو جامعه متفاوت صورت می گیرد باید دقت کافی داشت زیرا پارامترهای بسیاری در این ازدواج ها مطرح می شود.

• دیدگاه های دو خانواده از نظر مذهبی – سیاسی – اجتماعی و معاشرت نزدیک به هم باشند.

• در خانواده دو طرف پدرسالاری یا مادرسالاری به صورت مطلق وجود نداشته باشد. این دو سیستم خانوادگی درحقیقت نوعی تکبرورزی و سلطه گرایی در خانواده است که به هیچ وجه صورت مناسبی در زندگی آینده فرزندان پیدا نمی کند.

• تناسب جسمی – شکل – قیافه و قد و سن و اندام هر دو نفر به هم نزدیک باشد تا حدی که تفاوت های موجود خیلی چشمگیر نباشد و به اصطلاع عامه «به هم بیایند».

• از نظر میزان تحصیلات، اختلاف فاحش نداشته باشند. یا حتی الامکان تحصیلات زن از مرد خیلی بالاتر نباشد. البته این موضوع در پرتو اخلاق در خانواده قابل حل است.

• در انتخاب محل سکونت یا محل کار اختلاف سلیقه نداشته باشند.

• از نظر طرز تفکر و اندیشه اجتماعی به هم نزدیک باشند. به عبارت دیگر در مورد برخی مسائل همچون ادامه تحصیلات و اشتغال زن در بیرون از خانه به توافق دست یابند.

• تفاوت های شخصیتی و خصوصیت های رفتاری فاحشی نداشته باشند. بطور مثال تا آنجا که مقدور است بهره هوشی آنها نزدیک به هم باشد.

• دارای دیدگاه های سیاسی گرایش های اعتقادی و افق های فکری نزدیک به هم باشند.

• هر دو نفر استقلال رأی داشته باشند؛ یعنی شخصاً در امور زندگی تصمیم بگیرند نه با دهن بینی و تقلید از دیگران.

داشتن اختلافاتی در موارد اشاره شده گرچه زندگی را سخت می کند و امکان تفاهم را به حداقل می رساند ولی به شرطی که طرفین اهل تغییر، رشد، تکامل و پیشرفت باشند، همزیستی را غیر ممکن نمی سازد.

منابع:

1. پاینده، ابوالقاسم. نهج الفصاحه مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص.‏ تهران، دنیای دانش، 1382ش، چاپ چهارم.

2. راوندی، سید فضل الله(570ق). النوادر للراوندی.‏ قم، دار الکتاب، چاپ اول‏.

3. موسوى همدانى، سید محمد باقر. ترجمه تفسیر المیزان. قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374ش.

4. شیخ کلینی(329ق). الکافی. تهران، اسلامیه، 1362ش چاپ دوم.

5. شیخ حسن فرزند شیخ طبرسى (قرن ششم). مکارم الأخلاق. قم، شریف رضى، چاپ چهارم 1370ش.

6. شعیرى، تاج الدین (قرن ششم). جامع الأخبار. قم، انتشارات رضى، چاپ اول 1405ق.

7. مطهری، مرتضی. نظام حقوق زن در اسلام. تهران، صدرا، چاپ چهاردهم، پاییز 1369.

8. برخی مقالات سایت تبیان در بخش اجتماعی و خانواده.

بنیه چهارم در ازدواج

سید عبدالرسول علم الهدی

در مطالعات خود متوجه یک بنیه دیگر برای ازدواج شدم که آن همان دینداری و ملازمت به دین است. البته شاید این بنیه برای ما جزء پیش فرضهای ازدواج باشد اما باید دقت بیشتری به این بنیه شود.

و اما بنیه چهارم که برای ما مسلمانان با توجه به آموزه های دینی مان بسیار مهم است وجود ملازمت فرد به دستورات دینی که نتیجه آن تقوا است، می باشد. این بنیه نه تنها در فردی که قصد ازدواج دارد باید بصورت آشکار جریان داشته باشد بلکه معیار مهمی در انتخاب همسر آینده او می باشد. ملازمت با دین و ایمان موجب می شود هر انسانی به سوی خیر و خوبی گرایش داشته باشد، به عبارت دیگر هر انسانی که همسر آینده شما باشد قطعا دارای عیوبی خواهد بود (به قول قدیمی ها، گُل بی عیب فقط خداست) که به شرط داشتن ایمان و سعی بر رعایت تقوا، قاعدتا به رفع عیوب خود می پردازد. باید توجه داشت، امیدی که برای سیر و سلوک زندگی از سر تقوا بوجود می آید باعث پایداری یک زندگی ایمانی میان زن و شوهر می شود.

تصویر بزرگ

در روایات از سه وجه به رابطه تدیّن و ازدواج توجه شده است: از یک سوی تقوا و خوش خلقی که ناشی از ایمان است را برای ازدواج مورد توجه قرار دادند، از سوی دیگر ازدواج را مایه کمال دین می شمرند، و از سوی دیگر دین برای شخص متاهل ارزشی قائل است که در عبادات او منعکس می شود. به عبارت دیگر دینداری موجب ازدواج است و ازدواج سبب تقویت دینداری می شود.

در روایتی از کتاب مکارم الاخلاق به نقل از تهذیب الاحکام مردی خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام در مورد ازدواج دخترش مشورت می طلبد، «مِنْ کِتَابِ تَهْذِیبِ الْأَحْکَامِ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الْحَسَنِ ع یَسْتَشِیرُهُ فِی تَزْوِیجِ ابْنَتِهِ فَقَالَ زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِیٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَکْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ یَظْلِمْهَا»(مکارم الاخلاق، ص204) (امام فرمود او را بمردى باتقوا ده که اگر دوستش داشته باشد گرامیش میدارد و اگر او را دوست نداشته باشد به او ستم نمی کند) امام در این روایت نتیجه متقی بودن مرد را آسایش دختر می داند زیرا محبت امری نیست که با زور و اجبار بوجود بیاید، حضرت می فرماید حتی اگر محبت هم وجود نداشته باشد شخص متقی به هیچ وجه به همسرش ظلم نمی کند.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: هر کس دخترش را به فاسقى دهد قطع رحم کرده است. (به عبارت دیگر مرد فاسق موجب پلیدی در نسل می شود و از این حیث فرزندان ناصالح برای شما می آورد) و در روایت دیگری فرمود: هر که شراب بنوشد اگر خواستگارى کرد شایسته ازدواج نیست. (که حضرت در اینجا به مصداقی از فساد استناد می کند). (مکارم الاخلاق، ص204) و باز ایشان در روایت دیگری دینداری را در کنار امانتداری قرار داده و می فرمایند: «إِذَا أَتَاکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِینَهُ وَ أَمَانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیر»(النوادرللراوندی، ص12) (اگر کسى به خواستگارى بیاید، که دیندارى و امانتدارى او موجب رضایت شماست، با او ازدواج برقرار کنید، اگر چنین نکنید، فتنه و آشفتگى، و فساد و تباهى بزرگى در جامعه به وجود مى‏آید.)

در وجه دوم رابطه دین با ازدواج، ازدواج مقوّم دینداری شناخته می شود. پیامبر اکرم در مورد جوانی که اقدام به ازدواج می کند می فرماید: «مَا مِنْ شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَدَاثَةِ سِنِّهِ إِلَّا عَجَّ شَیْطَانُهُ یَا وَیْلَهُ یَا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَیْ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی‏»(النوادرللراوندی، ص12) (هر جوانى در اوایل جوانى خود ازدواج کند، شیطانى که در کمین اغفال او بود به ناله در مى‏آید، و فریاد مى‏زند: اى واى! اى واى! این جوان دو ثلث دین خود را از نفوذ من حفظ کرد. پس باید در یک سوم باقی آن تقوا داشته باشد.) و باز ایشان می فرمایند: « مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی‏»(مکارم الاخلاق، ص196) (کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده پس در مابقی آن تقوای الهی داشته باشد.) به هر حال ازدواج موجب دینداری بهتر از سوی یک مسلمان می شود. آنکه از سر دینداری ازدواج کرده قطعا با یک بازنگری جدی در اعتقادات و عبادات و اخلاقیات خود سعی بر کمال دینداری داشته و با رعایت تقوا می تواند به درجات عالی دینداری برسد.

برخی روایات نیز به شخص متاهل اشاره می کند که عبادت و اعمال او از ارزش بالاتری نسبت به افراد مجرد می باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: « الْمُتَزَوِّجُ النَّائِمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَب» (جامع الاخبار، ص102) (در نزد خداوند متعال شخص متاهل خواب جایگاه بهتری از روزه دار شب زنده مجرد دارد) امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً یُصَلِّیهِمَا عَزَب‏»(مکارم الاخلاق، ص197) ( دورکعت نماز شخص متاهل بهتر از هفتاد رکعت نماز مجرد است) اینگونه روایات بطور صریح از اجر و ثواب و منزلت شخص متاهل سخن می گوید که به رابطه ازدواج و دین مربوط می شود. البته برخی ها گرفتاری و سرشلوغی بعد از ازدواج را مانع از پرداختن بهتر و بیشتر، آنچنان که در دوران تجرد وجود داشت می دانند. باید دانست بعد از ازدواج انسان در سیر زندگی واقعی خود دچار تضادهایی می شود که رشد و کمال او در دست و پنجه نرم کردن با این تضادهاست و درحقیقت نصف دین هم از این جهت به کمال خود می رسد.

با توجه به این چهار بنیه می توانیم به مسائل دیگری هم که در ازدواج شرط می دانیم توجه کنیم همچون: سن، میزان تحصیلات، شغل، برخورداری از امکانات مادی که البته در بحثهای آینده این شرایط را با همین سه بنیه توضیح داده که با این توضیحات شرایط ازدواج و دغدغه های طرفین در انتخاب عروس یا داماد بسیاری از معیارهای ما تفاوت خواهد کرد.

چهارشنبه 26 مهر 1391 - 09:42
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !