khadem
ارسالها: | 1291 |
عضویت: | 24 /10 /1390 |
تشکر کرده: | 1 |
تشکر شده: | 77 |
|
داستان جذاب روحانی و کودک
روحانے راه مسجد را گم ڪرده بود . از ڪودڪے خردسال پرسید : فرزندم ! مسجد این محل ڪجاست ؟ ڪودڪ گفت: آخر همین خیابان ،به طرف چپ بپیچید ، آن جا گنبد مسجد را خواهے دید . روحانے گفت: آفرین فرزند! من هم اڪنون در آنجا سخنرانی دارم ، تو مےخواهی به سخنانم گوش دهے ؟ ڪودڪ پرسید :درباره چه چیزے صحبت مےڪنی ،حاج آقا !؟ روحانی گفت: مے خواهم راه بهشت را به مردم نشان دهم . ڪودڪ خندید و گفت: تو راه مسجد را بلد نیستے مے خواهی \"راه بهشت\" را به مردم نشان بدهے!!!
|
|
جمعه 09 خرداد 1393 - 11:39 |
|