::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 430
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
روضه شام

غروب ها که میشد زن ها بچه هاشون رو برای تفریح می آوردند کنار خرابه تا اُسرا رو تماشا کنن، هند زن یزید هم به قصد تفریح و فخر فروشی آماده شده بود که بعد از غروب آفتاب بیاد به خرابه، لباس های زینتی خودش رو پوشید و به همراه خدمتکارانش که قندیل هایی برای تأمین روشنایی به دست داشتند آمدند به خرابه .

هنگامی که وارد خرابه شدند و خدمتکارانش مشغول آماده سازی محل نشستن هند بودند حضرت زینب(س) هند را دید و سر در گوش خواهرش ام کلثوم (س) کرد و گفت: این زن را میشناسی؟

ام کلثوم(س) پاسخ داد: نه به خدا

زینب کبری(س) فرمود: این خادمه ی ما هند بنت عبدالله است!!

ام کلثوم (س) سر به زیر انداخت و سکوت کرد.

هند جلو آمد و چون فهمیده بود که سرپرست قافله اسیران این زن می باشد ، نزدیک به حضرت زینب(س) بر صندلی خود نشست و گفت: خواهرم، می بینم که سر به زیر انداخته ای؟

حضرت زینب(س) سکوت کرد و پاسخی به او نداد.

هند پرسید: خواهرم، شما از کدام شهر هستید؟

حضرت زینب(س) پاسخ داد: از شهر مدینه.

هند با شنیدن نام مدینه از صندلی به زیر آمد و گفت: بهترین سلام ها برساکنان شهر مدینه باد.

حضرت زینب(س) یه نگاهی بهش کرد و فرمود: می بینم که از صندلی خود به زیر آمدی؟

هند پاسخ داد: برای احترام به کسی که ساکن مدینه است.

آنگاه هند گفت میخواهم درباره ی خانه ای در مدینه از تو سوال کنم

حضرت زینب(س) فرمود: هرچه میخواهی بپرس

هند گفت: از خانه علی ابن ابی طالب(ع) چه خبر داری؟

حضرت زینب(س) فرمود: تو خانه علی ابن ابی طالب(ع) را از کجا می شناسی؟

هند شروع کرد به گریه کردن و گفت: من خادمه ی آن خانه بودم.

حضرت زینب(س) فرمود: از کدام یک از افراد آن خانه می پرسی؟

هند گفت: از حسین(ع) و فرزندانش، از دیگر فرزندان علی(ع)، از خانمم زینب(س)!!!، از خواهرش ام کلثوم(س) و از بقیه بانوان منسوب به فاطمه زهرا(س).

در اینجا حضرت زینب(س) به شدت گریست و فرمود: ای هند، از خانه ی علی(ع) پرسیدی، آن خانه را در حالی ترک کردیم که عزادار اهل خود بود!

و از حسین(ع) پرسیدی، سر بریده ی او اکنون در برابر یزید است

و اگر از زینب(س) می پرسی، این منم زینب(س) دختر علی(ع) و این ام کلثوم(ع) است و اینها بقیه ی بانوان خانه ی فاطمه زهرا(س) هستند!!!

وقتی هند این سخنان را شنید دل شکسته شده، گریه سر داد و فریاد برآورد:

وااماماه، واسیداه، واحسیناه، کاش کور بودم و دختران فاطمه(س) را در این وضع نمی دیدم....

آنگاه سنگی برداشت و به سر خود زد که سرش شکست و خون از سر و رویش به مقنعه ی او جاری شد و بیهوش بر زمین افتاد.

وقتی به هوش آمد حضرت زینب(س) به او فرمود: ای هند، برخیز و به خانه ی خود برو که من از شوهرت بر جان تو بیمناک هستم.

هند در پاسخ گفت به خدا تا بر مولای خود اباعبدالله(ع) نوحه سرایی نکنم و تو و سایر زنان بنی هاشم را با خود به خانه نبرم، نخواهم رفت!

آنگاه برخاست و سر خود را برهنه کرده و با سر و پای برهنه به نزد یزید رفت که بار عام داده بود و خطاب به او گفت: آیا تو فرمان داده ای که سر حسین(ع) را بر در قصر بر نیزه کنند؟

آیا سر فرزند فاطمه(س) باید بر درِ خانه ی من بر نیزه باشد؟

یزید که در مجلس بر تخت نشسته بود چون همسر خود را به این حال دید، از جا جست و او را پوشاند.

هند چون دید یزید او را پوشاند گفت: وای بر تو ، چه شد؟ آیا غیرتت به جوش آمد؟ پس چرا درباره ی دختران فاطمه ی زهرا(س) غیرت به خرج نمی دهی؟ پرده ی حجاب آنها را پاره کرده و چهره هایشان را آشکار ساخته و در خرابه جایگاهشان داده ای؟ نه، به خدا سوگند که در حرم تو داخل نخواهم شد مگر اینکه آنان را با خود داخل کنم.

یزید نیز دستور داد تا بانوان اسیر را وارد منزل مخصوص او نمودند، وقتی زنان اهل بیت(ع) وارد خانه ی یزید شدند، زنان آل ابوسفیان به استقبال آنها آمده و با شتاب به بوسیدن دست و پای دختران رسول خدا(ص) پرداخته بر حسین(ع) نوحه و گریه سر دادند؛ آنان تمام زیور آلات خود را از خود دور کردند و سه روز به عزاداری پرداختند.

منبع: کتاب زینب الکبری(س) من المهد الی اللحد ، یادگار ارزشمند آیت الله محمدکاظم قزوینی(ره) صفحه

شنبه 02 دی 1391 - 09:17
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !