آياتي که در آن لفظ اربعين بکار رفته چهار آيه شريفه است که سه مورد آن درباره قوم حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام است. و دو مورد از همين سه آيه درباره ملاقات اين پيامبر بزرگ با خداوند است و آيه ديگر نيز ادامه همين موضوع است .
امام حسين(ع)
زيرا با رفتن حضرت موسي به ميقات با خداوند و اينکه حضرت ده روز تأخير داشتند با فريب سامري بني اسرائيل گوساله پرست شدند و دست از يکتاپرستي برداشتند.بهمين خاطر خداوند به مجازات اين عملشان آنها را از سرزمين خوش آب و هوايي که بودند چهل سال تبعيد کرد. بطوري که در اين چهل سال هر چه تلاش کردند نتوانستند به سرزمين خود باز گردند و به اراده خداوند دوباره سر جاي اول برمي گشتند. و اينک آيات:
1. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ (1) ؛ و(به ياد آوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم؛ (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نموديد؛ در حالى كه ستمكار بوديد. خداوند(به موسى) فرمود: «اين سرزمين(مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است(و به آن نخواهند رسيد)؛ پيوسته در زمين(در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره(سرنوشت) اين جمعيت گنهكار، غمگين مباش!»
2.وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ (2)
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب(ديگر) تكميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش(با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و(آنها) را اصلاح كن! و از روش مفسدان، پيروى منما!»
(عياشى) از امام باقر(عليه السلام) در خصوص آيه وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً نقل مىكند كه فرمود: چهل شب در علم الهى مقدّر شده بود، اگر چه ظاهرا تقدير بر سى شب بود و سپس خداوند ده شب بر آن افزود. (3)
3. قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ (4)؛ خداوند(به موسى) فرمود: «اين سرزمين(مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است(و به آن نخواهند رسيد)؛ پيوسته در زمين(در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره(سرنوشت) اين جمعيّت گنهكار، غمگين مباش!»
گوساله گفت: اى موسى اين بندگان خدا بدبخت و مبتلا نشدند مگر به جهت اينكه در درود فرستادن بر محمّد و آل محمّد سستى كردند و در دوستى او و وصىّ او انكار ورزيدند و مرا به خدايى برگزيدند، حال كه خداوند به واسطه سستى در صلوات بر پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت اطهرش عليهم السلام آنها را به گوسالهپرستى مبتلا نمود
تفسير امام حسن عسگرى(عليه السلام) در خصوص آيه،وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً، ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ مىفرمايد، موسى(عليه السلام) به بنى اسرائيل فرموده بود، وقتى كه خداوند فرج شما را برساند و دشمنان شما را هلاك كند، كتابى از جانب پروردگارتان به نزدتان نازل مىشود كه مشتمل بر اوامر و نواهى و مواعظ و امثال مىباشد، لذا وقتى فرج بنى اسرائيل فرا رسيد، خداوند عزّ و جلّ به موسى فرمان داد كه در ميعاد او حاضر شود و سى روز روزه بگيرد و در كوه به مناجات بپردازد و موسى گمان كرد بعد از سى روز كتاب الهى نازل مىشود، لذا سى روز روزه گرفت و در شب آخر قبل از افطار مشغول مسواك زدن دندان خود شد، خداوند به او وحى كرد، اى موسى تو مىدانى كه بوى دهان روزهدار نزد من از هر عطرى خوشبوتر است، پس ده روز ديگر نيز روزه بگير و هنگام افطار مسواك مزن، موسى نيز چنين كرد، خداوند هم به او وعده داد كه كتاب تورات را بعد از چهل شب بر او نازل كند و چنين نيز شد.
امام حسين (ع)
وقتى سى روز گذشت و موسى بازنگشت سامرى به نزد جهال و مستضعفين بنى اسرائيل رفت و به آنها گفت: موسى به شما وعده داد كه بعد از سى روز باز گردد، اكنون اين مدّت سپرى شد و موسى باز نگشته، حتما موسى از امر پروردگار نافرمانى كرده و پروردگارتان اراده كرده كه به شما نشان دهد مىتواند خودش به نفسه شما را دعوت كند و احتياجى به ارسال موسى ندارد، آن وقت گوسالهاى را كه ساخت خودش بود به آنها نشان داد، آنها گفتند: چگونه اين گوساله مىتواند معبود ما باشد؟ ... زمانى كه موسى به سوى قومش بازگشت متوجّه گوساله شد و در حضور مردم به او خطاب كرد: اى گوساله آيا همان طور كه اين مردم گمان كردهاند، پروردگارت در تو حلول كرده؟ گوساله پاسخ داد: اى موسى، به خدا قسم منزّه است پروردگار ما از اينكه، گوساله يا چيزى مثل درخت يا هر مكان ديگرى او را در بر بگيرد ... گوساله گفت: اى موسى اين بندگان خدا بدبخت و مبتلا نشدند مگر به جهت اينكه در درود فرستادن بر محمّد و آل محمّد سستى كردند و در دوستى او و وصىّ او انكار ورزيدند و مرا به خدايى برگزيدند، حال كه خداوند به واسطه سستى در صلوات بر پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت اطهرش عليهم السلام آنها را به گوسالهپرستى مبتلا نمود، چگونه شما از خذلان بزرگتر و دشمنى با محمّد(صلي الله عليه و آله) و على (عليه السلام) نمىترسيد؟ در حالى كه آيات و دلائل آشكار حقانيّت آنها را مشاهده كردهايد.(5)
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ (6)؛ ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى بر زمين مىگذارد؛ و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است؛ تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مىگويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايستهاى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم، و من از مسلمانانم!»
عبد الرحمن بن كثير نقل كرده كه محضر امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم:
فدايت شوم از كجا براى اولاد امام حسين(عليه السلام) فضيلت و برترى نسبت به فرزندان امام حسن(عليه السلام) پيدا شد و حال آن كه اين دو بزرگوار در يك درجه مساوى با هم بودند؟
امام عليه السّلام فرمودند: نمىبينم كه از من بپذيريد و قانع شويد ولى در عين حال مىگويم: هنوز حضرت امام حسين عليه السّلام متولّد نشده بود كه جبرئيل به پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و عرض كرد: فرزندى براى شما به دنيا خواهد آمد كه بعد از شما امّتتان او را خواهند كشت.
امام حسين
حضرت فرمودند: اى جبرئيل به اين فرزند حاجتى ندارم. جبرئيل تا سه مرتبه خطاب مذكور را تكرار نمود ...
پس حضرت پى حضرت فاطمه (سلام اللَّه عليها) فرستاده و به ايشان فرمودند: خداوند متعال شما را بشارت داده به فرزندى كه بعد از من امّتم او را مىكشند. حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها عرض كرد: من احتياجى به اين فرزند ندارم. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سه مرتبه خطاب مذكور را با ايشان تكرار نموده بعد فرمودند:
به ناچار در اين فرزند امامت و وراثت از نبوّت و مالك شدن خزانه (انفال) خواهد بود.
حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها عرضه داشت: از خدا راضى شدم پس به امام حسين عليه السّلام حامل شد و شش ماه اين حمل در شكم آن حضرت بود سپس وضع حمل نمود و فرزند شش ماهه به دنيا آمد و هيچ مولودى غير از وجود مبارك امام حسين عليه السّلام و حضرت عيسى بن مريم شش ماهه متولّد نشد كه زنده بماند... و چون حقّ تعالى اين آيه شريفه را نازل فرمود: وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ... حضرت امام حسين عليه السّلام از خداى عزّ و جلّ مطابق همين آيه سؤال و درخواست نمود پس حقّ تبارك و تعالى طبق سؤال آن حضرت دعايش را مستجاب فرمود. (7)