::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 1039
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ،سوم محرم94-حاج محمودكریمی و میرداماد

تصویر: http://s3.picofile.com/file/8220656500/Karimi_Mirdamad_Shab_3_Moharam_94.jpg

عمه شب ِ محبوب ِامشب

معلوم ِ حالم خوب ِ امشب

می كوبه قلبم مثل گنجیشك

عمه دلم آشوب ِ امشب

بابام می خواد بیاد

عمه ببین كه جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

اگه داشته باشه هنوز خوب ِ، بابام می خواد بیآد،با سیلی صورتم سرخ مونده باشه

عمه ببین كه جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

بابام داره امشب میآدش

آی بچه ها كی شونه داره؟

تاریك ِ اما خیلی خوب ِ

مهتاب امشب نیست عمه

چرا عزیزم؟چرا تاریكی خوب ِ؟

بابام من و اینجور ندیده

موهام مرتب نیست عمه

رخت هام مرتب نیست عمه

از درد لب هام زیر دندون

زخم ِ توی لب هام میسوزه

شب ها چقدر سرده خرابه

عمه كف ِ پاهام میسوزه

كاشكی مدینه بودیم عمه

ای كاش نامحرم نداشتیم عمه

مرهم نداریم كاش می شد

معجر رو زخمامون میذاشتیم

عمه بابا بیاد خرابه

منم باهاش میرم ایشاالله

بابام بیاد میگم بهش كه

عمه یه پا مرد ِ ماشاءالله

میگم بهش وقتی كه رفتی

عمه به جای ما كتك خورد

افتادم از رو ناقه اون شب

با مشت دندونام ترك خورد

افتادم و از حال رفتم

من خواب بودم با لگد زد

اصلاً نفهمیدم چی شد

بابا خلاصه خیلی بد زد

یه جوری زد،بابا توی تاریكی نمی دیدم دست از كجا میآد.

خیلی دیگه بی حوصله ام من

عمه پس چرا بابام نیومد؟

خیلی دیگه بی حوصله ام من

بابام خیلی دیر كرده

كاری براش پیش اومده

یا موهاش به نیزه گیر كرده

یه جوری گریه كرد، یزید ملعون از خواب بیدار شد،تا اون لحظه گریه ی بلند قَدِقَن بود،دیگه همه دل و زدن به دریا های های گریه كردن،اون نانجیب از خواب بیدار شد،چه خبره؟بچه ی حسین بیدار شده،بهونه ی باباش رو گرفته.گفت: خوب سر باباش رو براش ببرید ما بتونیم بخوابیم..... حالا توی خرابه چه خبره؟

یه حسی داره میگه الان

جونم به روی لبهام اومد

عطر بابام ِ بوی سیب ِ

عمه كمك كن بابام اومدسر رو آوردن جلوش گذاشتن روی زمین،گفت: هذا رأسُ مَنْ؟ قالوا هذا رأس أبیک. اینم بابات یا أبتاه ! مَن ذا الذی خضّبك بدمائك؟ محاسنت رو كی خونی كرده؟ مَن ذا الذی قطع وریدك؟ رگ گردنت رو كی بریده؟ مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ من و چرا یتیم كردن؟كی این كارو كرد؟بابا كی یتیمت رو بزرگ كنه؟كی برای این زن های بی كس موند؟ یه نگاه به اینها بكن ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف لب روی لب های بابا گذاشتگم كردم عمه دست و پاموجونی نموده توی دستامعمه مراقب باش نیوفتهبابام رو بگذار روی پاهامبابا سلام ویرونه مون روامشب چراغون كردی باباسنگین شده سایه ات عزیزمیاد غریبون كردی باباحالا می خواد گله كنه:بابا،بابا بابا نیآوُردی عموموشكوه به عباست كنم منچشمام نمی بینه كه بایدبا دست احساست كنم منچشمام نمی بینه كه با دستدارم پی چشمات می گردمتو حسرت یك بوسه مُردمدارم پی لب هات می گردممن چی شدم تو چی شدی وایبر باد رفته آرزوهامتو بوی ِ خون ِ روی موهاتمن بوی دود ِ روی موهامدروغ ِ هر كی گفتهما پیش دشمن كم آوردیمبابا خیالت جمع باشهبابا غذا دادن نخوردیماما بابا ازتو چه پنهون،ان شاءالله دخترت رو ببخشی،چاره ای نبود،بابا جانتوی كوچه های شام تا مرگبا عمه ها صد بار رفتماز تو چه پنهون تا رسیدیمبابا بگم؟بازار رفتم***بابا همین غروبی پیش دختر بچه ها رفتمگفتم منم بازی ولی آنها هولم دادند***نبودی تو بابا، ز هر گوشه غم ریختببین جای خالیت، چه خاكی سرم ریختامروز روز عاشورای ِ رقیه است،آروم نباشبا قد خمیدهموهام زد سپیدهببین كار زجر و ، قیافه ام به هم ریختببین دندونامو،یه جور زد اونم ریختبابا این و فقط به تو نشون میدمببین زیر چادر، موهام هم یه كم ریختبابا این رخت و لباسم،خنده داره مگه نه؟بابا این التماسم، خنده داره مگه نه؟هر جا می زدن، هر جور می زدنبا سنگ می زدن،با چوب می زدنمردا می زدن، زن ها می زدنهی گفتم پاهام، با پا می زدنمی خوردم زمین، اما می زدنكافی بود بگم:زهرا می زدنیه چند روزی بعد ِ كبودی ِ پلك هامرسیدم به شهر ِ پُر از زخم و دشنامدلم خواست بمیرم، تا نذری نگیرممن از یك غریبه، تو دروازه ی شام***اول صدا زد: مَن ذا الذی خضّبك بدمائك؟ بابا یه سئوال داشتم از عمه ام،حالا جوابش رو گرفتم، بابا شب عاشورا دیدم همه خضاب كردن،گفتم:عمه بابام چرا خضاب نكرد؟عمه درست جوابم رو نداد،گفت:بابات عزادار ِ، حالا نگاه میكنم:محاسنت غرق خون ِ،بابا: مَن ذا الذی قطع وریدك؟ بابا لحظه ی آخر بچه ها بهم گفتند :عمه بجای اینكه صورتت رو ببوسه،زیر گلوت رو بوسه زده،هی تو راه به خودم میگفتم:یعنی چرا عمه زیر گلوی ِ بابامو بوسیده؟من نشنیدم تا حالا كسی زیر گلوی كسی رو تو وداع ببوسه، تا نگام به رگ های بریده افتاد، آخ قربونت برم كی رگ های گردنت رو بریده؟ یه نگاه به لب های باباش كرد، بابا جواب سئوال سومم رو هم گرفتم، بابا دیدم هی چوب خیزران بالا میره،گفتم:عمه كجا رو دارن چوب میزنند؟ دست جلو چشمام گرفت، وضعت فمها على فمه الشّریف لب هاشو گذاشت رو لبهای بابا، حسین..... یا أبتاهُ، لَیْتنی كُنت لَك الْفِداء بابا ای كاش من زودتر برات مرده بودم، یا أبتاهُ، لَیْتنی كَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ. كاش كور شده بودم تو رو اینطور ندیده بودم، حتّى غشی علیها غش كرد اینقدر گریه كرد،وقتی صداش افتاد همه اومدند دورش، فلمّا حرّكوها هی تكونش دادند، آی خانم جان،عزیزم،دیدن دیگه صداش بلند نشد،ای وای..... دانلود روضه

چهارشنبه 20 آبان 1394 - 09:48
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !