::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 319
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
دفاع مقداد، ابوذر، سلمان، ام‏ايمن و بريده اسلمى

مقداد برخاست و گفت: يا على، به من چه دستور مى‏دهى؟ به خدا قسم اگر امر كنى با شمشيرم مى‏زنم و اگر امر كنى خوددارى مى‏كنم. على عليه‏السلام فرمود: اى مقداد، خوددارى كن و پيمان پيامبر و وصيتى كه به تو كرده بياد بياور.

سلمان مى‏گويد: برخاستم و گفتم: قسم به آنكه جانم به دست اوست، اگر من بدانم ظلمى را دفع مى‏كنم يا براى خداوند دين را عزت مى‏بخشم، شمشيرم را بر دوش مى‏گذارم و با استقامت با آن مى‏جنگم. آيا بر برادر پيامبر و وصيش و جانشين او در امتش و پدر فرزندانش هجوم مى‏آوريد؟ بشارت باد شما را به بلا، و نااميد باشيد از آسايش!

ابوذر برخاست و گفت: اى امتى كه بعد از پيامبرش متحير شده و به سرپيچى خويش خوار شده‏ايد، خداوند مى‏فرمايد: «ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل‏ابراهيم و آل‏عمران على العالمين، ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم»، «خداوند آدم و نوح و آل‏ابراهيم و آل‏عمران را بر همه‏ى جهانيان برگزيد، نسلى كه از يكديگرند، و خداوند شنونده و دانا است». آل‏محمد فرزندان نوح و آل‏ابراهيم از ابراهيم و برگزيده و نسل اسماعيل و عترت محمد پيامبرند. آنان اهل‏بيت نوبت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه‏اند. آنان همچون آسمان بلند و كوههاى پايدار و كعبه‏ى پوشيده و چشمه‏ى زلال و ستارگان هدايت‏كننده و درخت مبارك هستند كه نورش مى‏درخشد و روغن ان مبارك است. محمد خاتم انبياء و آقاى فرزندان آدم است، و على وصيى اوصياء و امام متقين و رهبر سفيد پيشانيان معروف است، و اوست صديق اكبر و فاروق اعظم و وصى محمد و وارث علم او و صاحب اختيارتر مردم نسبت به مؤمنين، همانطور كه خداوند فرموده: «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله»، «پيامبر نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران آنانند و خويشاوندان در كتاب خدا بعضى بر بعضى اولويت دارند». هر كه را خدا مقدم داشته جلو بيندازيد و هر كه را خدا مؤخر داشته عقب بزنيد، و ولايت و وراثت را براى كسى قرار دهيد كه خدا قرار داده است.

عمر، در حالى كه ابوبكر بالاى منبر نشسته بود به او گفت: چطور بالاى منبر نشسته‏اى و اين مرد نشسته و روى جنگ دارد و برنمى‏خيزد با تو بيعت كند. دستور بده گردنش را بزنيم!

اين در حالى بود كه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام ايستاده بودند. وقتى گفته‏ى عمر را شنيدند به گريه افتادند. اميرالمؤمنين عليه‏السلام آن دو را به سينه چسبانيد و فرمود: گريه نكنيد، به خدا قسم بر قتل پدرتان قدرت ندارند.

ام‏ايمن پرستار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: «اى ابوبكر، چه زود حسد و نفاق خود را ظاهر ساختيد»! عمر دستور داد تا او را از مسجد بيرون كردند و گفت: «ما را با زنان چه كار است»؟!

بريده‏ى اسلمى برخاست و گفت: اى اعمر، آيا بر برادر پيامبر و پدر فرزندانش حمله مى‏كنى؟ تو در ميان قريش همان كسى هستى كه تو را آن طور كه بايد مى‏شناسيم! آيا شما دو نفر همان كسانى نيستيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به شما فرمود: «نزد على برويد و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنيد»؟ شما هم گفتيد: آيا از امر خدا و امر رسولش است؟ فرمود: آرى. ابوبكر گفت: چنين بود ولى پيامبر بعد از آن فرمود: «براى اهل‏بيت من نبوت و خلافت جمع نمى‏شود»! بريده گفت: «به خدا قسم پيامبر اين را نگفته است. به خدا قسم در شهرى كه تو در آن امير باشى سكونت نمى‏كنم».

عمر دستور داد تا او را هم زدند و بيرون كردند!

پاورقي موجود نمي باشد.

شنبه 19 فروردین 1391 - 18:02
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !