بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام

بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام

بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام

بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام

بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام
بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام

بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام
در خاطراتِ تلخِ پر از خار مانده ام

گودال را به چشمِ خودم دیده ام، که من
یک عمر با دو دیده ی خون بار مانده ام

کابوسِ شمر خوابِ شبم را گرفته است
با بهتِ روزِ واقعه بیدار مانده ام

من با رقیه در پیِ خورشید بودم و
حالا بدونِ همدم و غمخوار مانده ام

شامِ بلا نرفته ز یادِ سکینه، که
در ازدحامِ کوچه و بازار مانده ام

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت
اینگونه است تشنه ی دیدار مانده ام

با شرم از نگاهِ پر از اشکِ مادرش
در پشتِ دربِ بیتِ علمدار مانده ام

محمد حسن بهرامی


تعداد بازديد : 0
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف